-
سکوت...
1390,08,10 01:53
همیشه باید کسی باشد که معنی سه نقطههای انتهای جملههایت را بفهمد همیشه باید کسی باشد تا بغضهایت را قبل از لرزیدن چانهات بفهمد باید کسی باشد ... ... که وقتی صدایت لرزید بفهمد که اگر سکوت کردی، بفهمد کسی باشد که اگر بهانهگیر شدی بفهمد کسی باشد که اگر سردرد را بهانه آوردی برای رفتن و نبودن بفهمد به توجهش احتیاج داری...
-
سکوت...
1390,08,08 14:15
می بینی...؟! کلماتم نیز کم اوردند همین روزهاست که من و این حرفها با هم دفن شویم زیر آوارِ نبودنــــ ت .... .................................................. دلــ ت که غم دارد من بغض می کنم و آسمان می بارد.... آخ! نازنینِ من دردهایـــ ت ، برای من تــــو تنها، بخند...بخند...بخند.......
-
سکوت...
1390,08,06 16:03
اگر پرندگان پرواز را فراموش کنند اگر ابرها گریستن را فراموش کنند اگرقلب ها عاطفه را فراموش کنند نگاه من نگاه تو را فراموش نخواهد کرد ...................................................... زیبا ترین گل با اولین باد پاییزی پرپر شد . با وفا ترین دوست به مرور زمان بی وفا شد . این پرپر شد ن از گل نیست از طبیعت است و این بی...
-
...سکوت...
1390,07,25 14:16
کاش می شد که کسی می امد کاش می شد که کسی می آمد این دل خسته ی ما را می برد چشم ما را می شست راز لبخند به لب می آموخت کاش می شد دل دیوار پر از پنجره بود و قفس ها همه خالی بودند آسمان آبی بود و نسیمی روی آرامش اندیشه ی ما می رقصید کاش می شد که غم و دلتنگی راه این خانه ی ما گم می کرد و دل از هر چه سیاهی ست رها می کردیم و...
-
...سکوت...
1390,07,25 14:12
منم زیبا.... که زیبا بنده ام را دوست میدارم تو بگشا گوش دل پروردگارت با تو میگوید ترا در بیکران دنیای تنهایان رهایت من نخواهم کرد رها کن غیر من را آشتی کن با خدای خود تو غیر از من چه میجویی؟ تو با هر کس به غیر از من چه میگویی؟ تو راه بندگی طی کن عزیز من، خدایی خوب میدانم تو دعوت کن مرا با خود به اشکی، یا خدایی میهمانم...
-
...سکوت...
1390,07,18 16:39
دلم می سوزد صفورایی که پای در تاریکی می سوزاند از فراز هزاران راه آسمانی خورشیدرا نادیده می پندارد افسوس کهکشان شیری آسمان مامن هزاران مرد تیر خورده روحشان را به آسمان ارزانی نموده اند ظلمت دربار کریمان را تا به سلاخ گاه بکشانند صفورای قصه های تنهایی سینه اش را عریان میکند تا شرم بر دیدگان نشاند . . . صفورا تنهاست...
-
...سکوت...
1390,07,13 21:01
افسانه ها را رها کن دوری و دوستی کدام است؟؟ فاصله هایند که عشق را می بلعند … من اگر نباشم…….. دیگری جایم را پر میکند!! به همین سادگی.!!!********میان دست من و تو هزار فرسنگ است غریب مانده دلم بی وفا دلم تنگ است سراغ چشم ترم را چرا نمی گیری مگر جنس دل نازک تو از سنگ است.......
-
...سکوت...
1390,07,13 01:31
سلام ... با عرض معذرت از همه دوستانی اومدن تو وبلاگم ولی نتونستم برم خدمتشون... اخه یه مدت نبودم... چراش بماند ولی ازتون میخوام که منو ببخشید لطفا... دوستون دارم... سکــــــــــــــــــــــــوت سرشاراز ناگفته هاست...
-
...سکوت...
1390,07,02 03:07
سلام دوستان... منو ببخشید که کمتر اپ کردم تو این مدت... عروسیه داداشم بود بعدشم مسافرت وزیارت و... امیدوارم هرکی هر ارزویی داره همین امشب اسباب براورده شدنش مهیا بشه... دوستون دارم... از همه اونایی که به وبلاگم اومدن بخصوص کسانی که با نظراتشون خوشحالم کردن تشکر میکنم... بازم میگم که دوستون دارم...می بوسمتون...
-
...سکوت...
1390,07,02 03:02
امشب پدر ومادرم پرواز داشتند واسه مشهد... نمیدونم چرا قسمت من نشد برم پابوس امام رضا... دوست دارم صدات کنم، تو هم منو نگاه کنی من تورونگات کنم، تو هم منو صدا کنی قربون صفات برم، از راه دوری اومدم جای دوری نمیره، اگه منو نگاه کنی دل من زندونیه، تویی که تنها میتونی این قفس رو وا کنی، پرنده رو رها کنی میشه کنج حرمت، گوشه...
-
...سکوت...
1390,06,28 01:55
-
...سکوت...
1390,06,28 01:48
جایی نرو… نرو از پیش من تو نباشی دلم پُر خون میشه من جایی نرو… منو تنها نذار من بیچاره رو…نرو اینجا نذار تو نباشی به کی؟ بگم عاشق شدم… بی تو دل می بُرم… بخدا از خودم تو نباشی به کی؟ دیگه تکیه کنم… دیگه رو شونه های کی؟ گریه کنم… این دنیا رو نمیخوامو …. نمیخوام زنده بمونم، عشق من! اون لحظه که تو می ری… میرم از این دنیا...
-
...سکوت...
1390,06,28 01:40
سلام... دوستان میشه منو راهنمایی کنین؟؟؟ اخه نظرات وبلاگم کم شده... بزرگواری کنین بهم بگین کجای کارم اشکال داره؟؟؟؟ فدای شما سکوت سرشار از ناگفته هاست...
-
...سکوت...
1390,06,27 11:46
زندگــی آرام اســت مثل آرامش یک خواب بلند زندگـــی شیریـــن است مثل شیرینی یک روز قشنگ زندگـــی رویایـــی است مثل رویـای ِ یکی کودک ناز زندگـــی زیبایـــی است مثل زیبایی یک غنچه ی باز زندگی تک تک این ساعت هاست زندگی چرخش این عقربه هاست زندگــی راز دل مــادرم است زندگی پینه ی دست پدر است زندگی مثل زمان در گذر است ...
-
...سکوت...
1390,06,27 11:41
وقتی که دیگر نبود من به بودنش نیازمند شدم. وقتی که دیگر رفت من به انتظار آمدنش نشستم. وقتی که دیگر نمی توانست مرا دوست بدارد من او را دوست داشتم. وقتی او تمام کرد من شروع کردم. وقتی او تمام شد من آغاز شدم. و چه سخت است. تنها متولد شدن مثل تنها زندگی کردن است، مثل تنها مردن ! «دکتر علی شریعتی»
-
...سکوت...
1390,06,27 00:06
گر نیمه شبی مست در آغوش من افتد چندان به لبش بوسه زنم کزسخن افتد یک بار مگر گوشه چشمش به من افتد صد بار به پیش قدمش جان بسپارم
-
سکوت...
1390,06,24 02:50
گل من، ستاره ی من، تو صفای ماهتابی نفسی، حیات بخشی، تو شعاع آفتابی به لبت قسم که رنگی چو گل شراب دا– به سپهر سینه ی تو که دو ماهتاب دارد به تنت قسم که نوری چو بلور ناب دارد – به پرند شانه هایت که به برگ یاس ماند – رد به نگاه پر شکوهت که از آن ستاره ریزد – به دو چشم تو که اعجاز دو آفتاب دارد – ز فراق خانه سوزت، غم سینه...
-
سکوت...
1390,06,24 02:22
می دونم نمی شه اما کاش می موندی نازنین! نگاه کن توی چشامو التماسم رو ببین عشق اون لحظه رو دارم که کنارم می شینی کاشکی توی زندگیت رنگ عذابو نبینی نگاه کن زندگیمو ببین رسیدم به کجا؟! که واسه داشتن تو شبا می شینم به دعا نیمه ی گمشدمی کاشکی کنارم بمونی خودتو عذاب نده می فهممت، نمی تونی! پیدا کردم تو رو اما از کجا؟؟؟ نمی...
-
...سکوت...
1390,06,22 23:39
روی هر شانه سری وقت وداع می گرید سر من وقت وداع گوشه ی دیوار گریست...
-
...سکوت...
1390,06,19 16:46
سلام دوستان عزیزم... شاید دیگه به این زودیا اپ نکنم... میپرسین چرا؟؟؟ میگم واسه اینکه هرچی اپ میکنم نظری نمیدین... میاین میخونین ومیرین.. البته همینم از سرم زیاده ولی منم واسه تنهاییام میام اینجا... اگه اینجام تنها باشم مجبورم نیام ... منو ببخشید .... سکــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــوت سرشار از ناگفته...
-
...سکوت...
1390,06,19 16:40
امروز وقتی دلتنگ لحظه های نبودنت ، بودم وقتی لبریز شده بودم از نبودنهای بی دلیل این روزها تمام هستیت را درون سه نقطه های همیشگی ات جای دادی و به سویم نشانه رفتی بی آنکه بدانی... من این روزها ... هیچ نمی فهمم از سه نقطه ها و سکوت و بی صداییت بی آنکه بدانی من بودنم را در همان نگاه اول و همان سلام اول متوقف کرده ام آخر...
-
...سکوت...
1390,06,19 16:37
میگن هیچ عشقی تو دنیا ، مثله عشقه اولین نیست میگذره یه عمری اما ، از خیالت رفتنی نیست داغه عشقه هیچکی مثله ، اونکه پس میزنتت نیست چقده تنهاشی وقتی ، هیچکسی هم قدمت نیست میگن هیچ عشقی تو دنیا ، مثله عشقه اولین نیست میگذره یه عمری اما ، از خیالت رفتنی نیست داغه عشقه هیچکی مثله ، اونکه پس میزنتت نیست چقده تنهاشی وقتی ،...
-
...سکوت...
1390,06,19 16:32
اگر چه نزد شما تشنه ی سخن بودم کسی که حرف دلش را نگفت من بودم دلم برای خودم تنگ می شود آری همیشه بی خبر از حال خویشتن بودم نشد جواب بگیرم سلام هایم را هر آنچه شیفته تر از پی شدن بودم چگونه شرح دهم عمق خستگی ها را ؟ اشاره ای کنم انگار کوهکن بودم
-
...سکوت...
1390,06,19 16:29
با همه ی بی سر و سامانی ام باز به دنبال پریشانی ام طاقت فرسودگی ام هیچ نیست در پی ویران شدنی آنی ام آمده ام آن لحظه ی توفانی ام دلخوش گرمای کسی نیستم آماده ام تا تر بسوزانی ام آمده ام با عطش سالها تا تو کمی عشق بنوشانی ام ماهی برگشته ز دریا شدم تا که بگیری و بمیرانی ام خوبترین حادثه می دانمت خوبترین حادثه می دانی ام...
-
...سکوت...
1390,06,18 17:37
شدم مانند رود از بارشی جریان که می گیرد که من بد جور دلتنگ توام باران که می گیرد دلم تنگ است می دانی پناهم شانه های توست کمی اشک است درمانش دل انسان که می گیرد من آن احساس دلتنگی ناگاه پس از شوقم شبیه حس دیدارم ولی پایان که می گیرد غروبی تلخ و دلگیرم غروب دشت تنهایی دل دشتم من از نی ناله چوپان که می گیرد چه بی راهم چه...
-
...سکوت...
1390,06,18 17:33
این دیوارهای سفید جان میدهند برای نوشتن.. بگیر این تکه ذغال مال تو!!! جانشان را تو بگیر...
-
...سکوت...
1390,06,17 18:40
گر تو را با ما تعلق نیست ، مارا شوق هست ، گر تو را بی ما صبوری هست ، ما را تاب نیست ...
-
...سکوت...
1390,06,17 18:38
من اگر روح پریشان دارم ، من اگر غصه هزاران دارم ، به تن و زندگیم زخم فراوان دارم ، به تو و عشق تو ایمان دارم ...
-
...سکوت...
1390,06,14 04:54
تو مرا به سرزمین واژه ها دعوت کردی و تنها بهانه برای نوشتنم شدی. یک تبسم تو مرا به دنیایی روشن و به بالای قله ی خوشبختی دعوت خواهد کرد و یک نیم نگاه پر از مهر تو میتواند مرا از خود بی خود کند و یک جمله زیبا از زبان تو میتواند مرا از فرش به عرش برساند من منتظر میمانم تا تو برایم حدیث عشق بگویی...!
-
...سکوت...
1390,06,12 01:40
آری همیشه قصه این چنین بوده است گفتی از دلتنگی هایم دیگر سخنی نگویم من امشب دلتنگی هایم را به دست باد سپردم تا این باد با دلتنگی هایم چه کند آیا دلتنگی های مرا به دریا خواهد برد؟ و فریادش را با فریاد موج های بیتاب یکی خواهد کرد؟ یا در این شب بارانی ... بر سنگفرش کوچه ی خلوت جاریش می کند یا شاید در شبی مهتاب آن را به...