سکوت سرشار از ناگفته هاست...

سکوت سرشار از ناگفته هاست...

سکـــــــــــــــــــــوت...
سکوت سرشار از ناگفته هاست...

سکوت سرشار از ناگفته هاست...

سکـــــــــــــــــــــوت...

داستان...سکوت...

زمانی که من بچه بودم،مادرم علاقه داشت گهگاهی غذای ساده صبحانه را برای شب هم آماده کند. یک شب را خوب یادم مانده که مادرم پس از گذراندن یک روز سخت و طولانی در سر کار، شام ساده ای مانند صبحانه تهیه کرده بود. آن شب پس از زمان زیادی، مادرم بشقاب شام را با تخم مرغ، سوسیس و بیسکویت های بسیار سوخته، جلوی پدرم گذاشت. یادم می آید منتظر شدم ببینم
آیا او هم متوجه سوختگی بیسکویتها شده است!
در آن وقت، همه ی کاری که پدرم انجام داد این بود که دستش را به طرف بیسکویت دراز کرد، لبخندی به مادرم زد و از من پرسید که روزم در مدرسه چطور بود. خاطرم نیست که آن شب چه جوابی به پدرم  دادم، اما کاملاً یادم هست که او را تماشا میکردم که داشت کره و ژله روی آن بیسکویتهای سوخته می مالید و لقمه لقمه آنها را می خورد.یادم هست آن شب وقتی از سر میز غذا بلند شدم،شنیدم مادرم بابت سوختگی بیسکویت ها از پدرم عذرخواهی می کرد
و هرگز جواب پدرم را فراموش نخواهم کرد که گفت: اوه عزیزم، من عاشق بیسکویتهای خیلی برشته هستم. همان شب، کمی بعد که رفتم بابام را برای شب بخیر ببوسم، از او پرسیدم که آیا واقعاً دوست داشت که بیسکویتهاش سوخته باشد؟
او مرا در آغوش کشید وگفت:مامان تو امروز روز سختی را در
سرکار گذرانده و خیلی خسته است. بعلاوه، بیسکویت کمی سوخته هرگز کسی را نمی کشد! زندگی مملو از چیزهای ناقص... و انسان هایی است که پر از کم و کاستی هستند .
خود من در بعضی موارد، بهترین نیستم، مثلاً مانند خیلی از مردم، روزهای تولد و سالگردها را فراموش میکنم. اما در طول این سالها فهمیده ام که یکی از مهمترین راه حل ها برای ایجاد روابط سالم، مداوم و پایدار: درک و پذیرش عیب های همدیگر و شاد بودن از داشتن تفاوت با دیگران است و امروز دعای من برای تو این است که یاد بگیری که قسمت های خوب، بد، و ناخوشایند زندگی خود را بپذیری و با انسان ها رابطه ای داشته باشی که در آن، بیسکویت سوخته موجب قهر و دلخوری نخواهد شد.
این موضوع را می توان به هر رابطه ای تعمیم داد. در واقع، تفاهم، اساس هر روابطی است،هر رابطه ای با همسر یا والدین، فرزند یا برادر،خواهر یا دوستی!کلید دستیابی به شادی خود را در جیب کسی دیگر نگذارید  آن را پیش خودتان نگهدارید.بنابراین، لطفاً یک بیسکویت به من بدهید، و آری، حتی از نوع سوخته که حتماً خیلی خوب خواهد بود.!.!.!.! 
کاش همه می دانستند زندگی شادی نیست 
 شاد کردن است
زندگی قهقهه نیست   لبخند است

خداحافظ نگو...سکوت...

خداحافظ نگو وقتی هنوز دگیر چشماتم خداحافظ نگو وقتی تو هر جا باشی همراتم تو اون گرمای خورشیدی که میری رو به خاموشی نمیدونی چقدر سخته شب سرد فراموشی... شبی که کوله بارت رو میونه گریه میبستی یه احساسی بمن میگفت هنوزم عاشقم هستی چراحالت پریشونه...؟ چرا مایوس و دلسردی...؟ خداحافظ نگو وقتی هنوزم میشه برگردی...  

 

....

................................................................

بی تو هیچم...سکوت...

چه آسون میشه گریوند
 

بیا بیا اشکامو پاک کن اشکامو پاک کن 


دلم خیلی گرفته
 

بیا بیا غمهامو خاک کن غمهامو خاک کن
 

مبادا تو قلبت محبت دیگه مرده 


مبادا فراموشی ز یادت منو برده

تو می خوای دیوونه تر باشم از این هم
 

تو می خوای رسوای شهری باشم از غم
 

تویی اون جوشش هستی توی رگهام 


تویی اون عشق و امیدم تویی دنیام 


من یه موجم تو یه ساحل
 

که رو شنهات می شکنم دل
 

بی تو هیچم بی تو پوچم 

چه آسون میشه گریوند
 

بیا بیا اشکامو پاک کن اشکامو پاک کن
 

دلم خیلی گرفته 


بیا بیا غمهامو خاک کن غمهامو خاک کن
 

مبادا تو قلبت محبت دیگه مرده
 

مبادا فراموشی ز یادت منو برده

تو رو می خواهم و اون خندیدنت را 


ز شوق دیدنم لرزیدنت را
 

از این عاشق تر و رسوا تر از این
 

که من فرهاد تو باشم تو شیرین
  
من یه موجم تو یه ساحل 


که رو شنهات می شکنم دل
 

بی تو هیچم بی تو پوچم
 

بی تو بی مقصده کوچم
 

بی تو بی مقصده کوچم بی تو هیچم بی تو پوچم

روی ترش مکن...سکوت...

 رو ترش و گران مکن  ، تا سر خود نهان مکن               بار دگـــر گرفتمت ، بار دگــــر هـمــان مکن   

 

 

     باده خاص خورده ای ، نقل خلاص خورده ای               بوی شـــراب می زند ،لخلخه در دهان مکن 


 

       چـون سر صید نیستت ، دام منه میان ره !            چونک گلی نمی دهی ، جلوه به بوستان مکن  

 

    خشم کسی کند که او جان و جهان ما بود                 خشم مکن! تو خویش را مسخره جهان مکن 

 

       ای آتش آتشنشـان این خانه را ویرانه کن              این عقل من بستان زمن ،بازم ز سر دیوانه کن 

  

   کار دلم به جان رسد ، کارد به استخوان رسد                نالــه کنم بگـــویدم : دم مزن و بیـــان مکن! 

 

      نالـه مکن کـــه نای من نالـه کند برای تو              گرگ تویی،شبان منم!خویش چو من شبان مکن   

    

سکوت...

مرسی از همه کسانی که به وبلاگم اومدن 

نظر گذاشتن و منو کمک کردن تو ادامه راهم 

از همتون ممنون... 

بخدا میسپارمتون ...

بای ...

بگوبامن دوستت دارم را... سکوت...

دوستت دارم را با من بسیار بگو

دوستم داری را از من بسیار بپرس

دوستت دارم را نه به یک بار که ده بار و هزار بار بگو

امیدوارم روزی بتوانم بهترین شعر زندگیم را برای تو بسرایم

و تقدیم تو کنم گرچه که یقیین دارم که می دانی

نه تنها اشعارم که تمام هستی ام وجودم تقدیم به توست

تو الهام بخش بهترین ابیات شعرهای منی

وقتی اولین سلام نخستین دیدار

ملتهب ترین نگاه را به یاد می آورم

آن زمان که با نگاهی معصومانه با لبخندی کودکانه

و با صداقتی شاعرانه دستهایم را فشردی

و آن زمان را که شوق هر روز دیدنم

و هر روز دیدنت آرامم می کرد ...

آه ! افسوس که چه زود گذشت. باور می کنی ؟

باور کن که لحظه لحظه اندیشیدن به تو

حتی با اینهمه فاصله و درد

خون زندگی ،عشق به زندگی ،

عشق به بودن را در رگهایم به جوش می آورد!

باور کن که هنوز هم دوست دارم

کودکانه بی پروا صادقانه عاشقانه دیوانه وار

بگویم دوستت دارم بگویم ازازل تا به ابد

عاشقانه ودیوانه وار دوستت دارم

گرچه گفتن و شنیدنش را از من دریغ می کنی

می هراسی می گریزی

اما من هنوز هم دوست دارم که بگویم دوست دارم ...
........................................................................... 

؟ 

...

کاش بودی...سکوت...

«کاش بودی ...»

کاش بودی تا دلم تنها نبود
تا اسیر روزگار و قصه فردا نبود
*
کاش بودی تا سرود زندگی
بی‌طنین، بی‌نطق و بی‌آوا نبود
*
کاش بودی تا برای قلب من
زندگی بی‌لطف و بی‌معنا نبود
*
کاش بودی تا لبان سرد من
قصه‌گوی غصّه و غم‌ها نبود
*
کاش بودی تا دو چشم خسته‌ام
پر خروش چون موج و چون دریا نبود
*
کاش بودی تا بهاران دلم
این‌چنین پر سوز و پر سرما نبود
*
کاش بودی تا که با رویاندن گلهای باغ
چهرة زشت و قبیح خار و خس پیدا نبود
*
کاش بودی تا که خورشید وآفتاب
سایه‌ای محو رخ شبها نبود
*
کاش بودی تا تماشایت کنم حتی اگر
بعد از آن چشمان من بینا نبود
*
کاش بودی، کاش می‌شد، کاشکی
کاش‌هایم بی‌ثمر، در حدّ یک رویا نبود!

دوست داشتن...سکوت...

داشتن یابه دست آوردن کسی آنقدرهاهم مهم نیست

چیزی که مهم است این است که:

عاشقانه یک دیگررا دوست داشته باشید 

..........................................

اگرروزی تهدیدت کردند بدان در برابرت ناتوانند

 

اگر روزی خیانت دیدی بدان قیمتت بالاست

 

اگر روزی ترکت کردند بدان با تو بودن لیاقت می خواهد 

.................................