سکوت سرشار از ناگفته هاست...

سکوت سرشار از ناگفته هاست...

سکـــــــــــــــــــــوت...
سکوت سرشار از ناگفته هاست...

سکوت سرشار از ناگفته هاست...

سکـــــــــــــــــــــوت...

دکتر شریعتی...سکوت...

نمی دانم پس از مرگم چه خواهد شد ؟



نمی خواهم بدانم کوزه گر از خاک اندامم



چه خواهد ساخت ؟



ولی بسیار مشتاقم ،



که از خاک گلویم سوتکی سازد .



گلویم سوتکی باشد به دست کودکی گستاخ و بازیگوش



و او یکریز و پی در پی ،



دم گرم خوشش را بر گلویم سخت بفشارد ،



و خواب خفتگان خفته را آشفته تر سازد .



بدین سان بشکند در من ،



سکوت مرگبارم را .

............................
هــــــــــــــــــی کجایی دکتر؟
خوش بحالت که اکنون نیستی تا ببینی سوتک دست چه کسانی است...سکوت

پابلو نرودا...سکوت...

به آرامی آغاز به مردن می‌کنی
اگر سفر نکنی،
اگر کتابی نخوانی،
اگر به اصوات زندگی گوش ندهی،
اگر از خودت قدردانی نکنی.

به آرامی آغاز به مردن می‌کنی
زمانی که خودباوری را در خودت بکشی،
وقتی نگذاری دیگران به تو کمک کنند.

به آرامی آغاز به مردن می‌کنی
اگر برده‏ی عادات خود شوی،
اگر همیشه از یک راه تکراری بروی …
اگر روزمرّگی را تغییر ندهی،
اگر رنگ‏های متفاوت به تن نکنی،
یا اگر با افراد ناشناس صحبت نکنی.

تو به آرامی آغاز به مردن می‏کنی
اگر از شور و حرارت،
از احساسات سرکش،
و از چیزهایی که چشمانت را به درخشش وامی‌دارند،
و ضربان قلبت را تندتر می‌کنند،
دوری کنی  ...

تو به آرامی آغاز به مردن می‌کنی
اگر هنگامی که با شغلت،‌ یا عشقت شاد نیستی، آن را عوض نکنی،
اگر برای مطمئن در نامطمئن خطر نکنی،
اگر ورای رؤیاها نروی،
اگر به خودت اجازه ندهی که حداقل یک بار در تمام زندگی‏ ات
ورای مصلحت‌اندیشی بروی  ...

امروز زندگی را آغاز کن!
امروز مخاطره کن!

امروز کاری کن!
نگذار که به آرامی بمیری!
شادی را فراموش نکن!

.........

مترجم:احمدشاملو

شاملو...سکوت...

از بخت یاری ماست شاید ،

 که آنچه می خواهیم ، یا به دست نمی آید

 یا از دست می گریزد .

 می خواهم آب شوم در گستره افق

 آنجا که دریا به آخر می رسد و آسمان آغاز می شود.........

 می خواهم با هر آنچه مرا در بر گرفته یکی شوم .

 حس می کنم و می دانم دست می سایم و می ترسم باور می کنم و امیدوارم

 که هیچ چیز با آن به عناد بر نخیزد.

 می خواهم آب شوم در گستره افق

 آنجا که دریا به آخر میرسد و آسمان آغاز می شود .

 چند بار امید بستی و دام بر نهادی تا دستی یاری دهنده کلامی مهر آمیز

 نوازشی یا گوشی شنوا به چنگ آری ؟

 چند بار دامت را تهی یافتی؟

 از پای منشین آماده شو که دیگر بار و دیگر بار دام باز گستریم

باید...سکوت...

باید تورو پیدا کنم شاید هنوز هم دیر نیست

تو ساده دل کندی  ولی تقدیر بی تقصیر نیست

با اینکه بی تاب منی بازم منو خط میزنی

باید تورو پیدا کنم تو با خودت هم دشمنی

کی با یه جمله مثل من میتونه آرومت کنه

اون لحظه های آخر از رفتن پشیمونت کنه

دل گیرم از این شهر سرد این کوچه های بی عبور

وقتی به من فکر میکنی حس میکنم از راه دور

آخر یه شب این گریه ها سوی چشامو میبره

عطرت داره از پیرهنی که جا گذاشتی میپره

باید تو رو پیدا کنم هر روز تنها تر نشی

راضی به با من بودنت حتی از این کمتر نشی

پیدات کنم حتی اگه پروازمو پرپر کنی

محکم بگیرم دستتو احساسمو باور کنی

پیدات کنم حتی اگه پروازمو پرپر کنی

محکم بگیرم دستتو احساسمو باور کنی

باید تورو پیدا کنم شاید هنوز هم دیر نیست

تو ساده دل کندی  ولی تقدیر بی تقصیر نیست

باید تو رو پیدا کنم هر روز تنها تر نشی

راضی به با من بودنت حتی از این کمتر نشی

سهراب...سکوت...

سلام دوستان...

...................

دانه در این خاک بی نم، شورِ روییدن ندارد


ابر این صحرا مگر آهنگ باریدن ندارد


یک نفس سرمست بودن نمی خواهم که این گل
زیرِ رنگ آلوده ی زهر است و بوییدن ندارد

آب و رنگِ این چمن، از اشک پیدا آمد و خون
در بساطی این چنین، ای غنچه خندیدن ندارد

با نسیمِ غم دمد هر سبزه در صحرای عالم
هر طرف ای چشمِ بی آرام گر دیدن ندارد

چند زیر آسمان آواز تنهایی برآری
در دلِ گنبد، صدا جز نقشِ پیچیدن ندارد

در جهان نقش تماشا را زِ دل شستم که دیدم
پرده ای در این نگارستانِ غم دیدن ندارد.

واقعا که...سکوت...

سلام دوستان...
اینجا واسه حرفای تودل بروی بعضیا بهشون مدال نمیدن پس صادقانه حرف بزنین لطفا...
قشنگ حرف زدن و باب طبع بعضیا حرف زدن ارزشی نداره بلکه صادقانه حرف زدن مهمه و با ارزش...
یاحق...
..............سکوت...

سکوت...

وقتیکه با اون شخص بخصوص هستی ..تظاهر میکنی که بهش بی اعتنایی ..ولی وقتیکه


اون دور و اطراف نیست .چشمات دنبالش میگرده

...


این همون وقتیه که تو عاشقی...

...........

دلگیرم . . .سکوت...

دلگیرم . . .


سیرم از زندگی و از همه کس دلگیرم

آخر از این همه دلگیری و غم می‌میرم

پـرم از رنج و شکستن، دل خوش سیری چند

دیگر از آمد و رفت نفسم هم سیرم

هرکه آمد دل تنهای مرا زخمی کرد

بی سبب نیست که روی از همه کس می‌گیرم

تلخی زخم زبان و غم بی‌مهری‌ها

اینچنین کرده در آیینه هستی پیرم

بس که تنهایم و بی هم‌نفس و بی همراه

روزگاریست که چون سایه‌ای بی تصویرم

دلم آنقدر گرفته است خدا می‌داند

دیگر از دست دلم هم بخدا دلگیرم

سکوت...

درسکوت دادگاه سرنوشت


عشق برما حکم سنگینی نوشت


گفته شد دل داده ها از هم جدا


وای بر این حکم و این قانون زشت


عاقبت یک روز مغرب محو مشرق می شود


عاقبت غربی ترین دل نیز عاشق می شود


شرط می بندم زمانی که نه زود است و نه دیر


مهربانی حاکم کل مناطق می شود

سکوت...

سلام...این ادما چشونه؟
همه نمیخوان بمیرن ولی میخوان به بهشت برن...
مگه نمیدونن واسه رفتن به بهشت اول باید بمیرن؟؟؟؟
...........
سکوت...

سکوت...

سلام...
تو دنیایی که گنجشکها به جای شاخه درخت روی سیم برق مینشینند...
حق دارد درخت در ارزوی تبر باشد...
...............
سکوت...

منافق...سکوت...

حضرت محمد(ص) میفرماید:

- آیة المنافق ثلاث : اذا حدث کذب واذا وعد اخلف واذا اؤتمن خان


نشان منافق سه چیز است :

1 - سخن به دروغ بگوید
2 - از وعده تخلف کند
 
3 - در امانت خیانت نماید

.............

سکوت...

سکوت...

باده ی پر خوردن و هوشیار نشستن سهل است
..................................................................

                                                             گر به دولت برسی مست نگردی مردی




مردی نه به قوت است و شمشیر زنی

                                                 آن است که جوری که توانی نکنی



پر پروانه شکستن هنر پر شکنی نیست

                                                       تو گر پر شکنی شاپر شاهین بشکن

سکوت...

گاهی نفس به تیزی شمشیر می شود

از هرچه زندگیست دلت سیر می شود

گویی به خواب بود جوانیمان گذشت

گاهی چه زود فرصتمان دیر می شود

کاری ندارم آنکه کجایی چه می کنی

بی عشق سر مکن که دلت پیر می شود

یادمون باشه...سکوت...

گاه دلتنـگ می شوم دلتنـگ تر از تمام دلتنگی ها
حسرت ها را می شمارم
و باختن ها
وصدای شکستن را
نمیدانم من کدامین امید را ناامید کردم
وکدام خواهش را نشنیدم
وبه کدام دلتنگی خندیدم
که چنین دلتنگـــم
.........................


مهربانیت را به دستی ببخش ؛ که می دانی با او خواهی ماند ....
وگرنه حسرتی می گذاری بر دلی که دوستت دارد ... !!!


...............................


گاهی دلت میخواد همه بغضهات از توی نگاهت خونده بشن...
میدونی که جسارت گفتن کلمه ها رو نداری...
اما یه نگاه گنگ تحویل میگیری یا جمله ای مثل: چیزی شده؟؟!!!
اونجاست که بغضت رو با لیوان سکوت سر میکشی و با لبخندی سرد میگی: نه،هیچی ...


........................


گاهــی باید نباشــی ... تا بفهمــی نبودنت واسه کی مهمه ...
؟! اونوقته که میفهمی بایــد همیشه با کی باشی ....



................


یادمون باشه که هیچکس رو امیدوار نکنیم بعد یکدفعه رهاش کنیم چون خرد میشه میشکنه و آهسته میمیره . یادمون باشه که قلبمون رو همیشه لطیف نگه داریم تا کسی که به ما تکیه کرد سرش درد نگیره یادمون باشه قولی رو که به کسی میدیم عمل کنیم . یادمون باشه هیچوقت کسی رو بیشتر از چند روز چشم به راه نذاریم چون امکان داره زیاد نتونه طاقت بیاره . یادمون باشه اگه کسی دوستمون داشت بهش نگیم برو نمیخوام ببینمت چون زندگیش رو ازش میگیریم.
...............
یادمون باشه بعضی چیزا همیشه یادمون باشه...

سکوت...

سکوت...

با من امشب چیزی از رفتن نگو
   نه! نگو! از این سفر با من نگو
      من به پایان می رسم از کوچ تو
           با من از آغاز این مردن نگو
                                                 کاش می شد لحظه ها را پس گرفت
                                                  کاش می شد از تو بود و تا تو بود
                                                    کاش می شد در تو گم شد از همه
                                                          کاش می شد تا همیشه با تو بود
با من امشب چیزی از رفتن نگو
    نه! نگو! از این سفر با من نگو
       من به پایان می رسم از کوچ تو
              با من از آغاز این مردن نگو
                                                 کاش فردا را کسی پنهان کند
                                                    لحظه را در لحظه سرگردان کند
                                                          کاش ساعت را بمیراند به خواب
                                                                ماه را بر شاخه آویزان کند
می روی تا قصه را غم نامه تدفین گل
    می روی تا واﮋه را باران خاکستر کنی                                       
        ثانیه تا ثانیه پلواره ویران شدن
           می روی تا بخشی از جان مرا پرپر کنی
                                                      با من امشب چیزی از رفتن نگو
                                                          نه! نگو! از این سفر با من نگو
                                                             من به پایان می رسم از کوچ تو
                                                                    با من از آغاز این مردن نگو

تبریـــــــــــــــــــک...سکوت...

کریسمس مبــــــــــــــــــــارک...

سکوت...

نمیدونم واسه کیه ولی خیلی زیباست...
................

یه روز بهم گفت: «می خوام باهات دوست باشم؛آخه می دونی؟


من اینجا خیلی تنهام»


بهش لبخند زدم و گفتم:


«آره می دونم فکر خوبیه


من هم خیلی تنهام»


یه روز دیگه بهم گفت:


«می خوام تا ابدباهات بمونم؛ آخه می دونی؟


من اینجا خیلی تنهام»


بهش لبخند زدم و گفتم: «آره می دونم فکر خوبیه.


من هم خیلی تنهام»


یه روز دیگه گفت:

«می خوام برم یه جای دور، جایی که هیچ مزاحمی نباشه


بعد که همه چیز روبراه شد تو هم بیا آخه می دونی؟


من اینجا خیلی تنهام»


بهش لبخند زدم و گفتم: «آره می دونم فکر خوبیه



من هم خیلی تنهام»


یه روز تو نامه ش نوشت: «من اینجا یه دوست پیدا کردم آخه


می دونی؟


من اینجا خیلی تنهام»

براش یه لبخند کشیدم وزیرش نوشتم: «آره می دونم فکر خوبیه


من هم خیلی تنهام»


یه روز یه نامه نوشت و توش نوشت:


«من قراره اینجا با این دوستم تا ابد زندگی کنم آخه می دونی؟


من اینجا خیلی تنهام»


براش یه لبخند کشیدم و زیرش نوشتم: «آره می دونم فکر خوبیه


من هم خیلی تنهام»


حالا دیگه اون تنها نیست و من از این بابت خیلی خوشحالم


و چیزی که بیشتر خوشحالم می کنه اینه که نمی دونه


من هنوز هم خیلی تنهام...
........
سکوت...

گاهی دلم میخواهد...سکوت...

گاهی دلم میخواهد وقتی بغض میکنم خدا از اسمان به زمین بیاید واشکهایم را پاک کند...دستم را بگیرد و بگوید:
اینجا ادمها اذیتت میکنند بیا برویم...
...............
سکوت...