سکوت سرشار از ناگفته هاست...

سکوت سرشار از ناگفته هاست...

سکـــــــــــــــــــــوت...
سکوت سرشار از ناگفته هاست...

سکوت سرشار از ناگفته هاست...

سکـــــــــــــــــــــوت...

داستان...سکوت...

روزی دوستی از ملانصرالدین پرسید : ملا ، آیا تا بحال به فکر ازدواج افتادی ؟


ملا در جوابش گفت : بله ، زمانی که جوان بودم به فکر ازدواج افتادم
دوستش دوباره پرسید : خب ، چی شد ؟
ملا جواب داد : بر خرم سوار شده و به هند سفر کردم ، در آنجا با دختری آشنا شدم که بسیار زیبا بود ولی من او را نخواستم ، چون از مغز خالی بود
به شیراز رفتم : دختری دیدم بسیار تیزهوش و دانا ، ولی من او را هم نخواستم ، چون زیبا نبود
ولی آخر به بغداد رفتم و با دختری آشنا شدم که هم بسیار زیبا و همین که ، خیلی دانا و خردمند و تیزهوش بود . ولی با او هم ازدواج نکردم
دوستش کنجکاوانه پرسید : چرا ؟
ملا گفت : برای اینکه او خودش هم به دنبال چیزی میگشت ، که من میگشتمهیچ کس کامل نیست
اینگونه نگاه کنیم...
مرد را به عقلش نه به ثروتش .
زن را به وفایش نه به جمالش .
دوست را به محبتش نه به کلامش .
عاشق را به صبرش نه به ادعایش .
مال را به برکتش نه به مقدارش .
خانه را به آرامشش نه به اندازه اش .
اتومبیل را به کاراییش نه به مدلش .
غذا را به کیفیتش نه به کمیتش .
درس را به استادش نه به سختیش .
دانشمند را به علمش نه به مدرکش .
مدیر را به عمل کردش نه به جایگاهش .
نویسنده را به باورهایش نه به تعداد کتابهایش .
شخص را به انسانیتش نه به ظاهرش .
دل را به پاکیش نه به صاحبش .
جسم را به سلامتش نه به لاغریش .
سخنان را به عمق معنایش نه به گوینده اش 

...................................................................... 

سکوت...

سلام... 

اگه کسیو دوست داری؟ 

اگه کسی دوست داره.... 

اگه اینده عشق کسی میشی... 

اگه اینده عاشق کسی میی... 

اگه میدونی که ولنتاین رسیده... 

به اونی که دوسش داری تبریک بگو... 

ولنتاین مبارک...

سکوت...

من همون جـــــــزیره بودم
خاکـــــی و صمیمی و گرم
واسه عـشق بازی موجها
قامتم یـــه بستــــــر نـــرم


یه عزیـــــز دردونــــه اومــد
پیش چشم خیس موجها
یه نگیــــن ســـبزه خالـص
روی انـــــگشــــــتر دریـــــا


تا که یک روز تو رسیـــدی
تـــــوی قلبم پا گذاشتی!
غصـــــه های عاشقی رو
تو وجـــــودم جا گذاشتی


زیــــــر رگــــبار نـــــگاهت
دلم انــــــگار زیر و رو شد
برای داشــتن عشـــــقت
همـه جــــــونم آرزو شــد


تا نفس کشــــیدی انــگار
نفســـم برید تو سیــــنـه
ابر و بــــاد دریـــــا گفــتـن
حسه عاشـــــقی همینه


اومدی تــــــو سرنوشتم
بی بـــــهونه پا گذاشتی
امّا تا قــــــــــایقی اومـــد
از من و دلــــــم گذشتی


رفتی با قایق عشـــــقت
ســـــــوی روشــنی فردا
من و دل امّا نشتــستیـم
چشم به راهت لــب دریا


دیـــگه رو خاک وجــــــودم
نه گلی هست نه درختی
لحظه های بی تــو بــودن
میگذره امّا به ســـختـــی


دل تـــــنها و غریــــــــبـم
داره ایـــن گوشه میمیره
ولی حتّــــی وقته مـردن
باز ســــراغت رو مـیگیره


میرسه روزی که دیـــگـه
قعر دریا میشه خــــونـم
امّا تو دریای عشــــــقت
باز یه گوشه ای میمونم


.................................... 

بوی موهات زیر بارون
بوی گندم زار نمناک
بوی سبزه زار خیس
بوی خیس تن خاک


جاده های مهربونی
رگای آبی دستات
غم بارون غروب
ته چشمات تو صدات


قلب تو شهر گل یاس
دست تو بازار خوبی
اشک تو بارون روی
مرمر دیوار خوبی
ای گِل آلوده گُل من
ای تن آلوده دل پاک

دل تو قبله این دل
تن تو ارزونی خاک
تن تو ارزونی خاک
بوی موهات زیر بارون
بوی گندم زار نمناک
بوی شوره زار خیس
بوی خیس تن خاک


یاد بارون و تن تو
یاد بارون و تن خاک
بوی گُل تو شوره زار
بوی خیس تن خاک
همیشه صدای بارون
صدای پای تو بوده
هم دم تنهاییام
قصه های تو بوده


وقتی که بارون می باره
تو رو یاد من می یاره
یاد گلبرگای خیس
روی خاک شوره زاره
ای گل آلوده گل من  

........................................ 

ستاره هــــای ســربی
فانوسک های خاموش
من و هـــجـــوم گریــــه
از یاد تـــو فـــــرامـــوش


تو بال و پر گرفتی
به چیدن ستـــاره
دادی منو به خاک
این غربت دوبــاره


دقیقه های بی تو
پرنده های خستن
آیینه های خالـــی
دروازه های بستـه


اگه نرفتـــه بـــودی
جاده پــــر از تــرانه
کوچه پر ازغزل بود
به سوی تـــو روانه


اگـــه نـرفته بـــودی
گریه منـــو نمیـــبرد
پرنده پر نمیسوخت
آیـنه چین نمیخـورد


اگه نرفته بودی
و
اگه نرفته بودی


شبانه های بی تو
یعنـــی حضـور گریه
با مـــن نبــودن تــو
یعنی ووفــور گریـــه


از تـو به آینه گفـــــتم
از تو به شب رسیدم
نوشتــمت رو گلــبرگ
تو رو نفـــس کشیدم


از رفتن تــــو گفــتم
ستاره دربــدر شــد
شبنم به گریه افتاد
پروانه شعله ور شد


اگـــه نــرفـتـه بــودی
جـــاده پـــر از تـــرانه
کوچه پر از غـزل بـود
بــه ســوی تو روانــه


اگــه نرفـتـــه بـــودی
گریــه مـــنو نمیــبرد
پرنده پر نمیسوخـت
آینه چین نمیخـــورد


اگه نرفته بودی
و
اگه نرفته بودی


ستــاره های ســــربی
فانوسک های خاموش
مـــن و هـــجوم گـــریـه
از یــــاد تـــو فــــراموش
...
.......................................... 

سکوت...

اینقدر تورو دوست دارم
که هیچکس کسی رو اینجوری دوست نداره
اینقدر برات میمیرم قدر یه دنیا خوبی قدر هزار تا ستاره
بی تو دلم میگیره وقتی تنها میشم کارم انتظاره

اینقدر تورو دوست دارم
که هیچکس کسی رو اینجوری دوست نداره
وقتی نگاهم میکنی قشنگیاتو دوست دارم
حالا که معصومه چشات رنگ نگاتو دوست دارم
وقتی صداتو می شنوم دلم برات پر میزنه

ترس یه روز ندیدنت غم بزرگ قلبمه


اینقدر تورو دوست دارم
که هیچکس کسی رو اینجوری دوست نداره
اینقدر برات میمیرم قدر یه دنیا خوبی قدر هزار تا ستاره
بی تو دلم میگیره وقتی تنها میشم کارم انتظاره

اینقدر تورو دوست دارم
که هیچکس کسی رو اینجوری دوست نداره
وقتی نگاهم میکنی قشنگیاتو دوست دارم
حالا که معصومه چشات رنگ نگاتو دوست دارم
وقتی صداتو می شنوم دلم برات پر میزنه
ترس یه روز ندیدنت غم بزرگ قلبمه

سکوت...

با توام
ای لنگر تسکین !
ای تکان موجهای دل !
ای آرامش ساحل !
با توام
ای نور !
ای منشور !
ای تمام طیف آفتابی !
ای کبود ارغوانی !
ای بنفشابی !
با توام ای شور !
ای دلشوره ی شیرین !
با توام
ای شادی غمگین !
با توام
ای غم !
ای غم مبهم !
ای ...
نمیدانم !
هر چه هستی باش !
اما کاش ... !
نه... جز اینم ارزویی نیست :

هر چه هستی باش !
اما .... باش !
  

(قیصرامین پور)

سکوت...

 دل تنگم و جز روی خوشت در نظرم نیست
در گیتی و افلاک به جز تو قمرم نیست
با عشق تو شب را به سحر گاه رسانم
بی لذت دیدار تو شب را سحرم نیست 

تقدیم به...

سکوت...

رو ساحل سرخ دلت اسم کسی رو حک نکن

به اینکه من دوست دارم حتی یه ذره شک نکن

بزار بهت گفته باشم که ماجرای ما و عشق

تقصیر چشمای تو بود ‌‌‌، وگرنه ما کجا و عشق ؟

سرم تو لاک خودم و دلم یه جو هوس نداشت

بس که یه عمر آزگار کاری به کار کس نداشت

تا اینکه پیدا شدی و گفتی ازاین چشمای خیس

تو دفتر ترانه هات یه قطره بارون بنویس

عشقمو دست کم نگیر درسته مجنون نمیشم

وقتی که گریه می کنی حریف بارون نمیشم

رو ساحل سرخ دلت اسم کسی رو حک نکن

به اینکه من دوست دارم حتی یه ذره شک نکن

هنوز یه قطره اشکتو به صد تا دریا نمی دم

یه لحظه با تو بودنو به عمر دنیا نمی دم

همین روزا بخاطرت به سیم آخر می زنم

قصه عاشقیمونو تو شهرمون جار می زنم

سکوت...

میزان شایستگی شما برای مدیریت

 
آزمون زیر از چهار سؤال تشکیل شده که به شما خواهد گفت آیا برای این که یک مدیر حرفه‌ای باشید، شایستگی لازم را دارید یا نه؟

 
سؤال‌ها مشکل نیستند. در مورد هر سؤال اول سعی کنید خودتان پاسخ بدهید و بعد پاسخ را بخوانید تا ببینید درست جواب داده‌اید یا خیر.
 
1-از شما خواسته شده یک زرافه را در یخچال قرار دهید. چطور این کار را انجام می‌دهید؟
.
 
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
 
پاسخ: درب یخچال را باز می‌کنیم. زرافه را داخل یخچال می‌گذاریم و سپس درب آن را می‌بندیم. هدف از این سؤال این است که مشخص شود آیا شما از آن دسته افرادی هستید که تمایل دارند مسائل ساده را خیلی پیچیده ببینند یا خیر!
 
2-حال از شما خواسته شده یک فیل را در یخچال قرار دهید. چه می‌کنید؟
.
.
.
.
.
.
.
 
.
.
.
.
 
پاسخ: آیا پاسخ شما این است که درب یخچال را باز می‌کنیم و فیل را در یخچال می‌گذاریم و درب آن را می‌بندیم؟
نه! این درست نیست!
پاسخ صحیح این است که درب یخچال را باز می‌کنیم. زرافه را از یخچال خارج می‌کنیم. فیل را در یخچال می‌گذاریم و درب آن را می‌بندیم. این سؤال برای این است که مشخص شود آیا شما به نتایج کار های قبلی خود و تأثیر آن برتصمیم گیری‌های بعدی‌تان فکر می‌کنید یا خیر.
 
3-شیر(شاه جنگل) یک کنفرانس برای حیوانات جنگل ترتیب داده است که به جز یک حیوان، همگی حیوانات در آن حضور دارند. آن یک حیوان غایب کیست؟
.
.
.
.
.
.
.
 
.
.
.
.
 
پاسخ:‌ یادتان رفته که فیل الان در یخچال است؟ پس حیوان غایب این جلسه باید فیل باشد! هدف از این سؤال این است که حافظه شما در به خاطر سپردن اطلاعات سنجیده شود.
اگر تا این جا به سؤالات پاسخ درست نداده‌اید نگران نباشید، هنوز یک سؤال دیگر مانده است.
 
4-باید از یک رودخانه عبور کنید که محل سکونت کروکودیل هاست. شما قایق ندارید. چه می‌کنید؟
.
.
.
.
.
.
.
 
.
.
 
.
 
پاسخ: خیلی ساده است! به داخل رودخانه پریده و با شنا کردن از آن عبور می کنید.
کروکودیل‌ها؟ آنها الان در جلسه‌ای هستند که شیرشاه ترتیب داده! هدف از این سؤال این است که مشخص شود آیا از اشتباه‌های قبلی خود درس می‌گیرید که دوباره آن ها را تکرار نکنید یا خیر.