سکوت سرشار از ناگفته هاست...

سکوت سرشار از ناگفته هاست...

سکـــــــــــــــــــــوت...
سکوت سرشار از ناگفته هاست...

سکوت سرشار از ناگفته هاست...

سکـــــــــــــــــــــوت...

سکوت...

 

سرخ صورتم از سیلی ، اما زرد تنم
یوسف هم دست حق و پاره پاره پیرهنم
یوسف هم دست حق و پاره پاره پیرهنم
از درون همه ویرونم ، اما ظاهرم آباد
شهر خاموشانه قلبم ، رو لبام پره فریاد
من همه نقدینه هام رو پای عاشقی دادم
پا به زنجیر و اسیرم ، اما از خودم آزاد
سرخ صورتم از سیلی ، اما زرد تنم
یوسف هم دست حق و پاره پاره پیرهنم
یوسف هم دست حق و پاره پاره پیرهنم

آبروم رفته از دست آوازه های عشق
مونده ام بی پناه ، پشت دروازه های عشق
روز بی ابرم و مثل خارم به چشم شب
قلب من شده باز ، سپر تازه های عشق
سرخ صورتم از سیلی ، اما زرد تنم
یوسف هم دست حق و پاره پاره پیرهنم
یوسف هم دست حق و پاره پاره پیرهنم 

............... 

سرخ صورتم...

سکوت...

 

گاهی وقتا لایق بودنم لیاقت میخواد... 

گاهی وقتا هر چه سعی می کنیم لایق اونی که دوستش داریم بشیم بازم لیاقتشو پیدانمیکنیم... 

چرا؟؟؟؟ 

منم تو همین چراش موندم 

اخه چرا؟؟؟؟؟؟؟ 

واسه همونه دیگه که: 

لایق شدن هم لیاقت میخواد... 

...........

سکوت...

آیکون   

داشتن یابه دست آوردن کسی آنقدرهاهم مهم نیست

چیزی که مهم است این است که:

عاشقانه یک دیگررا دوست داشته باشید 

.......

همه قراردادها را روی کاغذ بی جان نمی نویسند

بعضی از عهد ها را روی قلب هم می نویسیم

حواست به این عهد های غیر کاغذی باشد

شکستنشان

یک ادم را می شکند . . .

سکوت...

غروبا میون هفته بر سر قبر یه عاشق

یه جوون میاد میذاره گلای سرخ شقایق

بیصدا میشکنه بغضش روی سنگ قبر دلدار

اشک میریزه از دو چشمم مثه بارون وقت دیدار

زیر لب با گریه میگه مهربونم بی وفایی

رفتی و نیستی بدونی چه جگر سوزه جدایی

اخه من تورو می خواستم او نجیب خوب و پاک

اون صدای مهربون نه سکوت سرد خاک

تویی که نگاه پاکت مرهم زخم دلم بود

دیدنت حتی یه لحظه راه حل مشکلم بود

تو که ریشه کردی با من, توی خاک بی قراری

تو که گفتی با جدایی هیچ میونه ای نداری

پس چرا تنهام گذاشتی توی این فصل سیاهی

تو عزیز ترینی اما یه رفیق نیمه راهی

داغ رفتنت عزیزم خط کشید رو بودن من

رفتی و دیگه چه فایده داره ناله و ضجه و شیون

تو سفر کردی به خورشید, رفتی اونور دقایق

منو جا گذاشتی اینجا با دلی خسته و عاشق

نمی خوام بی تو بمونم, بی تو زندگی حرومه

تو که پیش من نباشی همه چی برام تمومه

عاشق خسته و تنها سر گذاشت رو خاک نمناک

گفت که جگر گوشه عشقو دادمش دست تو ای خاک

نذاری تنها بمونه همدم چشم سیاش باش

شونه کن موهاشو اروم شبا قصه گو براش باش

و غروب با اون غرورش نتونست دووم بیاره

پا کشید از اسمونو جاشو داد به یه ستاره

اون جوون داغ دیده با دلی شکسته از غم

بوسه زد رو خاک یار و دور شد اهسته و کم کم

اما چند قدم که دور شد دوباره گریه رو سر داد

روشو برگردوند و داد زد:

"بخدا نمیری از یاد" 

.........................................

سکوت...

صبر کن عشق تو تفسیر شود بعد برو     یا دل از ماندن تو سیر شود بعد برو

خواب دیدی که دل دست به دامان تو شد     تو بمان خواب تو تعبیر شود بعد برو

لحظه ای باد تو را خواند که با او بروی    
تو بمان تا به یقین دیر شود بعد برو

صبر کن عشق زمینگیر شود بعد برو
    
یا دل از دیده ی تو سیر شود بعد برو

تو اگر کوچ کنی بغض خدا می شکند
     تو بمان گریه به زنجیر شود بعد برو 

............ 

بعدبرو...

سکوت...

تکیه کن بر شانه ام ای شاخه نیلوفرینم 

تا غم بی تکیه گاهی را به چشمانت نبینم

سکوت...

سلام ... 

من اومدم بعد یه غیبت نسبتا طولانی... 

بابت غیبتم از همه معذرت میخوام... 

قئل میدم دیگه دیر اپ نکنم... 

درضمن اینو بگم که گاهی وقتا مشکلاتی پیش میاد که دیر اپ میکنم که امیدوارم منو ببخشید  

ضمنا التماس دعا دارم از همتون... 

مرسی  

مـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــرسی 

بــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــای 

سکوت...

کاش می دانستی چقدر دلم بهانه ی تو رو میگیره هر روز

کاش می دانستی چقدر دلم هوای با تو بودن کرده

کاش می دانستی چقدر دلم از این روزهای سرد بی تو بودن گرفته

کاش می دانستی چقدر دلم برای ضرب آهنگ قدمهایت

گرمی نفسهایت ، مهربانی صدایت تنگ شده

 کاش می دانستی چقدر دلواپس تو ام 

کاش می دانستی چقدر تنهام ، چقدر خسته ام

 و چقدر به حضور سبزت محتاجم 

و همیشه از خودم می پرسم این همه که من به تو فکر می کنم

تو هم به من فکر می کنی؟