سکوت سرشار از ناگفته هاست...

سکوت سرشار از ناگفته هاست...

سکـــــــــــــــــــــوت...
سکوت سرشار از ناگفته هاست...

سکوت سرشار از ناگفته هاست...

سکـــــــــــــــــــــوت...

بازی...سکوت...


بازی قشنگی بود...

اما ما قشنگ بازی نکردیم
....
قبول کن که هردو باختیم...

من که "همه" را به تو فروختم...

و تو که مرا به "هیچ "فروختی

...

سهراب...سکوت...خانه ی دوست کجاست...؟


من دلم می خواهد 


خانه ای داشته باشم پر دوست


کنج هر دیوارش دوستانم بنشینند آرام


گل بگو گل بشنو


هر کسی می خواهد وارد خانه پر مهر و صفامان گردد


شرط اول وارد گشتن


شستشوی دلهاست


شرط آن داشتن یک دل بی رنگ و ریاست


بر درش برگ گلی می کوبم و به یادش با قلم سبز بهار


می نویسم؛


"ای دوست خانه دوستی ما اینجاست"


تا که سهراب نپرسد "خانه دوست کجاست؟"


سکوت...

سلام دوستان... 

اومدم توی این پستم فقط ازتون تشکر کنم... 

تشکر از حر و تنهای بی دردومیلاد و سنگ صبور و زهرا و دلنوشته ها و خاطرات خانه و علی و...خلاصه همه و همه ی اون عزیزانی که منو تنها نزاشتن و بقول معروف رفیقای دنیای مجازی که موی یکیشونا با صدتا از رفیقای دنیای واقعی عوض نمیکنم... 

سلامتی همه ی دوستان مجازی که اگر چه بودنشون توی دنیای مجازیه ولی محبتشون واقعیت محض و حقیقت و حقیقت و حقیقت است...فدای قدم همتون...

سکوت...

سکوت...

زندگی یک چمدان است که می آوری اش
بارو بندیل سبک می کنی و می بَری اش
خودکشی مرگ قشنگیست که بدان دل بستم
دست کم هر ۲ ، ۳ شب سیر به فکرش هستم
گاه و بی گاه پر از پنجره های خطرم
به سرم می زند این مرتبه حتماً بپرم
چمدان دست تو و ترس به چشمان من است
این غم انگیزترین حالت غمگین شدن است

سکوت...

دخترک خندید و
پسرک ماتش برد !
که به چه دلهره از باغچه ی همسایه، سیب را دزدیده
باغبان از پی او تند دوید
به خیالش می خواست،
حرمت باغچه و دختر کم سالش را
از پسر پس گیرد !
غضب آلود به او غیظی کرد !
این وسط من بودم،
سیب دندان زده ای که روی خاک افتادم
من که پیغمبر عشقی معصوم،
بین دستان پر از دلهره ی یک عاشق
و لب و دندان ِ
تشنه ی کشف و پر از پرسش دختر بودم
و به خاک افتادم
چون رسولی ناکام !
هر دو را بغض ربود...
دخترک رفت ولی زیر لب این را می گفت:
" او یقیناً پی معشوق خودش می آید ! "
پسرک ماند ولی روی لبش زمزمه بود:
" مطمئناً که پشیمان شده بر می گردد ! "
سالهاست که پوسیده ام آرام آرام !
عشق قربانی مظلوم غرور است هنوز !
جسم من تجزیه شد ساده ولی ذرّاتم،
همه اندیشه کنان غرق در این پندارند:
این جدایی به خدا رابطه با سیب نداشت.

چه اهمیتی دارد؟؟؟سکوت...

دیگر چه اهمیتی دارد

گیسوانت بلند باشد یا موهایت را مردانه زده
باشی.

رنگ گیسوانت شرابی باشد و مستم کند یا طلایی
باشد و داغم کند.

باد موهایت را به رقص آورد یا برف سپیدشان کند.

 

چه اهمیت دارد آیا

که رنگ چشمانت سیاه باشد چون شب یا آبی به رنگ
آسمان

عسلی را هیچ گاه دوست نداشتم

چشمان قهوه ای همه چیز را گند می بیند. نمی دانم
این فلسفه از کی در من زاده شد؟ چشمان من آبی است و همه چیز گند!!!

 

مگر مهم است

امروز لبانت کبود باشد یا سرخ

صورتی باشد یا بی رنگ, بیمار, خشک.

لب های پژمرده هیچ شباهتی به غنچه ندارند. این
را باد خوب می داند.

 

چه اهمیتی دارد اگر گاه با نوک زبانت لبت را
مرطوب کنی یا بگذاری خشکیده بماند. ترک بخورد. بسوزد و خونی شود.

 

بی اهمیت است برایم شکل دستانت. حجم هر شی در
دستهایت بی معنی است. چه انگشتانت بلند باشد و کشیده یا خپل و کوتاه توفیری نمی
کند. هر دو را می توان در هر وداع آرام فشرد. هر  دو را می توان در هوا تکان داد. هر دو را می
توان نداشت. هر دو را می توان نخواست.

 

چه اهمیتی دارد که چند خط مورب در کف دستانت
یکدیگر را قطع می کنند . چه اهمیتی دارد چند خط صاف به موازات هم می روند نرسیدن
را.

 

مهم نیست بلندی یا کوتاه. وقتی نباشی حجم بودن
های گذشته وجب شدنی نیست. طعم گسی می شود زیر زبان خاطره.خاکسترش را پنهان می کنم
تا بادی نیاید... تا یادی پا نگیرد...

در میان این همه بی اهمیت, آن چه برایم مهم است
مهم نبودن است و این که دیگر مهم نیست باشی یا نباشی.

همین!!!!


سکوت...


فراموش مکن تا باران نباشد رنگین کمان نیست تا تلخی نباشدشیرینی نیست و گاهی همین دشواری هاست که از ما انسانی نیرومند تر و شایسته تر می سازد خواهی دید ، آ ری خورشید بار دیگر درخشیدن آغاز می کند...

سکوت...

اگر هیچوقت بعد از هر لبخندی خدا را شکر نمیکنید
حقی نخواهید داشت بعد از هر اشکی از او گله مند باشید...

سکوت...

برای دو چیز هرگز وقتتان را تلف نکنید:

1-مسائلی که برایتان اهمیت ندارند

2-کسانی که فکر میکنند شما اهمیتی ندارید

سکوت...

بخاطر مردم تغییر نکن این جماعت هر روز تورا جور دیگری میخواهند

سکوت...

ما غالبا زیر پاهایی لگد مال میشویم که خودمان به آنها نیرو داده ایم...