ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 |
روی آوردن یک جامعه به طنز، آخرین مرحله مواجهه او با یک تراژدی جمعی است. وقتی جامعه ای به ساختن لطیفه در مورد تراژدی های اجتماع خود رو می آورد ، این بدان معنی است که دیگر امیدی به حل مشکل خود ندارد.
شاید این یکی از دلایلی است که هر موضوع فاجعه بار و تراژیکی در جامعه ما به سرعت به دست مایه ساختن گونه های مختلفی از طنز و لطیفه تبدیل میشود. جالب آنکه موضوع هرچه دردناکتر و فجیع تر، لطیفه ها به همان نسبت خنده دارتر است.
این کنش ناشی از ان است که جامعه بر اساس حافظه تاریخی خود از همان ابتدای رخداد هیچ امیدی به رفع و بهبود آن ندارد. بنا به عبارتی این رویکرد به معنی سرخوردگی اجتماعی است.
و شاید این شعر هم در تائید همین مدعاست که : خنده تلخ من از گریه غم انگیزتر است !!!!
منو ببخش عزیزم که از تو می گریزم
می سوزم و خاموشم تو خودم اشک می ریزم
از لحظه تولد سفر تقدیر من بود
تنم اسیر جاده دلم اسیر تن بود
یه قصه ی تازه نیست خونه به دوشی من
هراس دل سپردن عذاب دل بریدن
اگه یه دست عاشق یه شب پناه من شد
فردا عذاب جاده شکنجه گاه من شد
لحظه ی رفتنه دستاتو می بوسم
باید برم حتی اگه اونجا بپوسم
منو ببخش منو ببخش که ناگزیرم
باید برم حتی اگه بی تو بمیرم
دریایی از مصیبت پشت سرم گذاشتم
وقتی به تو رسیدم دیگه نفس نداشتم
من مرده بودم اما دوباره جونم دادی
هم گریه ی من شدی عشقو نشونم دادی
اگه یه شب تو عمرم چشمای من آسوده
همون یه خواب کوتاه زیر سقف تو بوده
اگه یه دست عاشق یه شب پناه من شد
فردا عذاب جاده شکنجه گاه من شد
لحظه ی رفتنه دستاتو می بوسم
باید برم حتی اگه اونجا بپوسم
منو ببخش منو ببخش که ناگزیرم
باید برم حتی اگه بی تو بمیرم