سکوت سرشار از ناگفته هاست...

سکوت سرشار از ناگفته هاست...

سکـــــــــــــــــــــوت...
سکوت سرشار از ناگفته هاست...

سکوت سرشار از ناگفته هاست...

سکـــــــــــــــــــــوت...

پدر!!!!

گاه من بودم دلیل زخم تو!!!


لیک میرنجم هنوز از اخم تو!!


شاهزاده ی تمام زندگی من!!!


عاشقانه به تو تعلق دارم پدرم!!!



روزت. مبارک!!!


کفتر کشته پروندن نداره
رو خاک و خون آب کشوندن نداره

کفتر کشته پروندن نداره
کتاب کهنه ، که خوندن نداره

داره از تنهایی گریم میگیره
توی این شهر دیگه موندن نداره

کی میشه که من و تو
ما بشیم و رها بشیم

مرغ پر بسنه که کشتن نداره
وقتی کشنی دیگه گفتن نداره

از یه دریچه ی تاریک و سیاه
پایه پیر و خسته دیدن نداره

اگه تو باغچه فقط یه گل باشه
گل اون باغچه که چیدن نداره

هر درختی که یه روزی پیر میشه
اونو از ریشه سوزوندن نداره

کی میشه که من و تو
ما بشیم و رها بشیم

فصل مردن واسه من کی میرسه

وقته پرواز من از این قفسه

این آینه است یا که منم!!!؟؟؟


رو می‌کنم به آینه رو به خودم داد می‌زنم
ببین چقدر
 حقیـــر شده اوج بلند بودنم
رو می‌کنم به آینه من جای آینه می‌شکنم

رو به
 خودم داد می‌زنم این آینه‌ست یا که منم

من و ما کم شده‌ایم خسته از هم
 شده‌ایم
بنده خاک، خاک ناپاک خالی از معنای آدم شده‌ایم

رو می‌کنم به آینه رو
 به خودم داد می‌زنم
ببین چقدر حقیـــر شده اوج بلند بودنم


دنیا همون بوده
 و هست حقارت ما و منه
وگرنه پیش کائنات زمین مثل یه ارزنه

زمین بزرگ و باز
 نیست دنیای رمز و راز نیست
به هر طرف رو می‌کنم راه رهایی باز نیست


من و
 ما کم شده‌ایم خسته از هم شده‌ایم
بنده خاک، خاک ناپاک خالی از معنای آدم
 شده‌ایم

دنیا کوچیکتر از
 اونه که ما تصور می‌کنیم
فقط با یک عکس بزرگ
 چشمهامون رو پر می‌کنیم
به روز ما چی اومده من و تو خیلی کم شدیم

پاییز چقدر
 سنگینی داشت که مثل ساقه خم شدیم

من و ما کم شده‌ایم خسته از هم
 شده‌ایم
بنده خاک، خاک ناپاک خالی از معنای آدم شده‌ایم


رو می‌کنم به
 آینه رو به خودم داد می‌زنم
ببین چقدر حقیـــر شده اوج بلند بودنم


رو
 می‌کنم به آینه من جای آینه می‌شکنم
رو به خودم داد می‌زنم این آینه است یا که
 منم
رو می‌کنم به
 آینــــــــه