سکوت سرشار از ناگفته هاست...

سکوت سرشار از ناگفته هاست...

سکـــــــــــــــــــــوت...
سکوت سرشار از ناگفته هاست...

سکوت سرشار از ناگفته هاست...

سکـــــــــــــــــــــوت...

کو باران؟...سکوت...

قدیمی ولی زیبا...

.....


باز باران، با ترانه میخورد بر بام خانه


خانه ام کو؟ خانه ات کو؟ آن دل دیوانه ات کو؟


روزهای کودکی کو؟ فصل خوب سادگی کو؟


یادت آید روز باران گردش یک روز دیرین؟


پس چه شد دیگر? کجا رفت؟


خاطرات خوب و رنگین


در پس آن کوی بن بست در دل تو? آرزو هست؟


کودک خوشحال دیروز ،غرق در غمهای امروز


یاد باران رفته از یاد ،آرزوها رفته بر باد


باز باران، باز باران میخورد بر بام خانه


بی ترانه ،بی بهانه، شایدم گم کرده خانه !

نظرات 9 + ارسال نظر
احمد 1391,11,25 ساعت 12:53 http://hor-73.blogsky.com

بسی بسیار زیبا
موفق باشی

مبهم 1391,11,26 ساعت 12:17


امروز خســــــته تر از دیروزم،کاش میشد گوشه ای نوشت:خدایـــــــــــا دیگر خسته ام...فردا بیدارم نکن...

سلام عرض میکنیم خدمت جناب محترم سکوت
همشهری چرا تقلب میکنی ؟
اصلا خوش نیس با ضمیر شما
دیگه نمیام
ولی میام

سکوت که می کنی
وزن جهان را تنها به دوش می کشم!

و کم که می آورم
زمین آنقدر کند می چرخد
که تو توی تقویم می ماسی
و من
آونگ می مانم
بین حقیقتِ تو
و افسانه ای که از تو در سرم دارم!

سکوت که می کنی
شب پشتِ پلک های سکوت
حتم می کند که تو هم تنهایی!

تیر 1391,11,27 ساعت 21:59

زیبا و غمگین

الی جوووووووووووون 1391,11,28 ساعت 11:20

به افتخار تموم اصفانیا..خیانت (شعر با لهجه اصفهانی)

با توام گوشـادا وا کـون، دیگه شعـری آخِرِس
مـا میبـاس جــدا بشیم، اینجـوری خیلی بِیتِـرِس
کلّه من که دیگه داغ نیس، خیلی یَم چایده شُدِه س
هِی نگو دوسِد دارم، این حرفا بیفایده شُدِه س
تو پاچِم مار بوده سا خیال می کردم آدِمِه س
کوچه علی چپ نرو، خُب می دونی که من چِمِس
تازه فمیدم چرا گوشید همیشه مشغولِه س
حتمن اون خوشگلا، خوش تیپّا، جیبی شَم پُر پولِه س
دیگه دَسِّد رو شُده س، چاخان ماخان برام نکون
وَخی اِز پیشم برو، یه روز با این یه روز با اون
دیگه نه زنگ می زِنی نه اِس اِم اِس برام میدِی
دنبالی من نیمیای پِیغوم به هیچ کِس نیمیدِی
دیگه اَسِش برا من یُخده چی ارزش نداری
مِثی شلواری شُدِه ی که یه وِجِب کِش نداری
حَیفی من که عُمریما به پایی عِشقی تو دادم
تو را نشناخـدَما با کلّـه تو دامِـد اُفتـادم
یادَمه س برا نَنِـم یه چای اُوُردَم دو تا قنـد
چایّا خـورد، آ گُف: نَنـه تـو اینزمونه دل نبند
تو دلم خندیدما گُفدَم چی چی میگوی نَنه
اون که من دوسِش دارم همیشه به یادی مَنه
خُدا رحمِتِه ش کونِد آدِما را شِناخده بود
اونم انگار مثی من نامردی خیلی دیده بود
بِگذِریم، آب که دیگه اِز سَری ما یکی گُذِش
خوش باشین با هم دادا، وَعدِه مونَم باغی بِهِش

الی جوووووووووووون 1391,11,28 ساعت 11:21

اصفهانی ها پاسخ هیچ پرسشی را نمی‌دهند و در پاسخ هر پرسش شما آنها پرسشی از شما دارند!

مثال: وقتی از دوست اصفهانی خود آدرس یک خیاط می‌پرسید

شما: خیاط خوب سراغ داری؟
دوست اصفهانی شما: چی‌چی می‌خَی بدوزی؟
شما: کت و شلوار
دوست اصفهانی : پارچه داری؟
شما: بله
دوست اصفهانی:از کی اِسِدی؟
شما:از ....مغازه
دوست اصفهانی : پارچِد خُبِس؟
شما: بله
دوست اصفهانی : چه رنگیِس؟
شما: چه فرقی می‌کنه؟
دوست اصفهانی : فرق می‌کونِد دادا! فرق می‌کونِد
شما: خب، سورمه‌ای
دوست اصفهانی: چرا سورمه ی؟ ارزونتر بود؟
شما:نه
دوست اصفهانی:چیطو؟
شما:خب می خواستم سورمه ای باشه
دوست اصفهانی : مبارکِس، خَبِریِه؟
شما: نه بابا، بالاخره خیاط سراغ داری یا نه؟
دوست اصفهانی : اگه خبری نیس کتا شلواری سورمِی می‌خَی چیکار؟

زینب 1391,11,30 ساعت 13:13 http://zaraban-z.blogsky.com/

نه اینکه حرفی برای گفتن نباشد ، هســـت !
حـــرف هست ، عشـــ ـــق هست ،
بغــــض هست ، درد هست !
اما . . .
... ... چه بگــــــویــــم ؟
وقتــــــــی ، نه در آرزوهایت
حــرفی از رویای با مــــــ ـــن بودن است
نه در روزهایت
تلاش ِ داشتن ِ همیشگی ِ مـــ ـــن . . .!
گمان مبـــــــر . . .
همیشه حوالی خواب های تــــ ـــو بیدارم
گمان مبـــــــر . . .
که همیشه عاشقانه می نویسم و می خوانمت
عشق ، به زخم که برسد ، سکـــوت می شود
زخم که عمیق شود ، بیداری ِ دل ، درد دارد . . .
مــــ ـــن ، در این بغض های هر لحظه ،
در این دلتنگی های مـــــدام ،
در این آشفتگی های دقایقــــــم ،
دارم سکوت می شوم....

مطلب قشنگی بود عزیزم

عالی بود...ممنون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد