سکوت سرشار از ناگفته هاست...

سکوت سرشار از ناگفته هاست...

سکـــــــــــــــــــــوت...
سکوت سرشار از ناگفته هاست...

سکوت سرشار از ناگفته هاست...

سکـــــــــــــــــــــوت...

گاهی دلم میخواهد...سکوت...

گاهی دلم میخواهد وقتی بغض میکنم خدا از اسمان به زمین بیاید واشکهایم را پاک کند...دستم را بگیرد و بگوید:
اینجا ادمها اذیتت میکنند بیا برویم...
...............
سکوت...

نظرات 4 + ارسال نظر

سلام
آخ که چی میشد اگه اینجوری می بود

هی هی هی

یه وقتایی آرزو می کنم کاش خدا یه جسم مادی هم داشت که می شد رفت پیشش و سرتو می ذاشتی رو زانوهاش زار زار گریه می کردی اونم نوازشت می کرد و می گفت منکه کنارتم واسه چی گریه می کنی
اونوقت دیگه تمام دنیا هم که علیه ات بلند می شدن بازم دلت قرص قرص بود که خدا هست...
............................................................

خب چه میشه کرد عالم پریها اینجوریه دیگه
دیر میان و زودی میرن

سر زده میان نگفته میرن

تو هجــوم این همه حــرف هر جوابــی یه سقوطــه
تو بگــو هرچی‌ که میخــوای من که سنگــرم، سکوتــــــــه

سکوت جان این بیت و خوندم یادت افتادم گفتم 1 حالی بپرسم

دیوونه 1391,10,03 ساعت 16:26

سلااااااااااااام
من ضجه هم بزنم یکی نمیگه چه مرگته! خداااااااااااااااااا که جای خود داره البته اون خداست احتمالش بیشتره بیاد تو دلتو یادش کنی و بازم مثل همیشه موقعه گرفتاریا خدا خدا کنی،اما بنده های خدا همه ادعا میکنن که دوستت دارنو به یادتن
موفق باشی

سلام خیلی خیلی قشنگ بود...عالی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد