سکوت سرشار از ناگفته هاست...

سکوت سرشار از ناگفته هاست...

سکـــــــــــــــــــــوت...
سکوت سرشار از ناگفته هاست...

سکوت سرشار از ناگفته هاست...

سکـــــــــــــــــــــوت...

دکتر شریعتی...سکوت...

اولین روز بارانی را به خاطر داری؟

غافلگیر شدیم، چتر نداشتیم، خندیدیم، دویدیم و به شالاپ شلوپ های گل آلود عشق ورزیدیم..

دومین روز بارانی چطور؟

پیش بینی اش را کرده بودی، چتر آورده بودی، و من غافلگیر شدم،

سعی می کردی من خیس نشوم، و شانه سمت چپ تو کاملا خیس بود...

و سومین روز چطور؟

گفتی سرت درد می کند و حوصله نداری سرما بخوری، چتر را کامل بالای سر خودت گرفتی و شانه راست من کاملا خیس شد...

و .... و ... و ... و ...

چند روز پیش را چطور؟

به خاطر داری؟

که با یک چتر اضافه آمدی

و مجبور بودیم برای اینکه پین های چتر توی چش و چالمان نرود دو قدم از هم دورتر راه برویم ...

...فردا دیگر برای قدم زدن نمی آیم، تنها برو .....
دکتر علی شریعتی

نظرات 1 + ارسال نظر

آی از دست این علی خودمون
اره
علی رو نمی شناسی؟
این علی شریعتی رو میگم دیگه
امان از دست این علی



منتظرتم تو کلبه ام
بدو بیا در بازه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد