سکوت سرشار از ناگفته هاست...

سکوت سرشار از ناگفته هاست...

سکـــــــــــــــــــــوت...
سکوت سرشار از ناگفته هاست...

سکوت سرشار از ناگفته هاست...

سکـــــــــــــــــــــوت...

...سکوت...

سلام... 

............... 

... 

یه چیزایی رو

یه حسایی رو

یه آدمایی رو

یه وقتایی

یه لحظه هایی...

تو زندگی گُم می کنیم

میشکنیمشون

وهیچوقت دیگه پیدا شون نمی کنیم

هیچوقت ...

!اندازه دوست داشتن مهم نیست

کیفیتش مهمه:

همیشه یک دونه

دوست داشته باشیم ولی مــــــــــردونه

یه وقتایی هست میبینی

فقط خودتی و خودت

دوســـت داری ، همـــدرد نداری

خانـــواده داری ، حمــــایت نداری

عشــق داری ، تکـــیه گاه نداری
مثل همیشه ...

هــمه چی داری و هــیچی نداری.....!
.
.
.

خداوندا.....
مرا واسطه عشق خود میان آدمیان کن

تا آنجا که نفرت است عشق را ارزانی کنم

آنجا که تقصیر وگناه است ببخشایم

آنجا که تفرقه وجدایی است پیوند بزنم
.
.
.

به نام بی نام او بیا تا شروع کنیم / در امتداد شب نشینیم و طلوع کنیم

مهم نیست چگونه، چطور و چند / به یک تلنگر ساده بیا تا رجوع کنیم

ببین که خاک چگونه به سجده افتاده / چرا غرور و تفاخر بیا تا رکوع کنیم . . . 

................... 

سکوت...

نظرات 4 + ارسال نظر
رقیـــه 1391,09,11 ساعت 08:00

امروز صبح که از خواب بیدار شدی، نگاهت می کردم؛ و امیدوار بودم که با من حرف بزنی. حتی برای چند کلمه
نظرم را بپرسی یا برای اتفاق خوبی که دیروز در زندگی ات افتاد، از من تشکر کنی. اما متوجه شدم که خیلی مشغولی... مشغول انتخاب لباسی که می خواستی بپوشی.

وقتی داشتی این طرف و آن طرف می دویدی تا حاضر شوی فکر می کردم چند دقیقه ای وقت داری که بایستی و به من بگویی: سلام؛ اما تو خیلی مشغول بودی...

یک بار مجبور شدی منتظر بشوی و برای مدت یک ربع کاری نداشتی جز آنکه روی یک صندلی بنشینی. بعد دیدمت که از جا پریدی.خیال کردم می خواهی با من صحبت کنی؛ اما به طرف تلفن دویدی و در عوض به دوستت تلفن کردی تا از آخرین شایعات با خبر شوی!

تمام روز با صبوری منتظر بودم. با آن همه کارهای مختلف گمان می کنم که اصلاً وقت نداشتی با من حرف بزنی. متوجه شدم قبل از نهار هی دور و برت را نگاه می کنی، شاید چون خجالت می کشیدی که با من حرف بزنی، سرت را به سوی من خم نکردی. تو به خانه رفتی و به نظر می رسید که هنوز خیلی کارها برای انجام دادن داری. بعد از انجام دادن چند کار، تلویزیون را روشن کردی. نمی دانم تلویزیون را دوست داری یا نه؟ در آن چیزهای زیادی نشان می دهند و تو هر روز مدت زیادی از روزت را جلوی آن می گذرانی؛ در حالی که درباره هیچ چیز فکر نمی کنی و فقط از برنامه هایش لذت می بری.... بـاز هم صـبورانه انــتظارت را کـشیدم و تـو در حالی که تـلویـزیون را نـگـاه می کردی ، شام خوردی؛ و باز هم با من صحبت نکردی...

موقع خواب... فکر می کنم خیلی خسته بودی. بعد از آن که به اعضای خانواده ات شب به خیر گفتی ، به رختخواب رفتی و فـوراً به خواب رفـتی. اشکالی ندارد . احتمالاً مـتوجه نشدی که من هـمـیشه در کـنارت و برای کمک به تو آماده ام...

من صبورم، بیش از آنچه تو فکرش را می کنی. حتی دلم می خواهد یادت بدهم که تو چطور با دیگران صبور باشی. من آنقدر دوستت دارم که هر روز منتظرت هستم. منتظر یک سر تکان دادن، دعا، فکر، یا گوشه ای از قلبت که متشکر باشد...

خیلی سخت است که یک مکالمه یک طرفه داشته باشی. خــب... من باز هم منتظرت هستم؛ سراسر پر از عشق تو... به امید آنکه شاید امروز کمی هم به من وقت بدهی...

فاطمه 1391,09,11 ساعت 13:07

باید باکره باشى، باید پاک باشى!

براى آسایش خاطر مردانى که پیش از تو پرده ها دریده اند !

چرایش را نمیدانى فقط میدانى قانون است، سنت است ، دین است

قانون و سنت را میدانى مردان ساخته اند

اما در خلوت مى اندیشى به مرد بودن خدا و گاهى فکر میکنى شاید خدا را نیز مردان ساخته اند!!

من زنم ...

با دست هایی که دیگر دلخوش به النگو هایی نیست

که زرق و برقش شخصیتم باشد

من زنم .... و به همان اندازه از هوا سهم میبرم که ریه های تو

میدانی ؟ درد آور است من آزاد نباشم که تو به گناه نیفتی

قوس های بدنم به چشم هایت بیشتر از تفکرم می آیند

دردم می آید باید لباسم را با میزان ایمان شما تنظیم کنم

دردم می آید ژست روشنفکریت تنها برای دختران غریبه است

به خواهر و مادرت که میرسی قیصر می شوی

دردم می آید در تختخواب با تمام عقیده هایم موافقی

و صبح ها از دنده دیگری از خواب پا میشوی

تمام حرف هایت عوض میشود

دردم می آید نمی فهمی

تفکر فروشی بدتر از تن فروشی است

حیف که ناموس برای تو .... است نه تفکر

حیف که فاحشه ی مغزی بودن بی اهمیت تر از فاحشه تنی است

من محتاج درک شدن نیستم / دردم می آید خر فرض شوم

دردم می آید آنقدر خوب سر وجدانت کلاه میگذاری

و هر بار که آزادیم را محدود میکنی

میگویی من به تو اطمینان دارم اما اجتماع خراب است

نسل تو هم که اصلا مسول خرابی هایش نبود

میدانی ؟

دلم از مادر هایمان میگیرد
بدبخت هایی بودند که حتی میترسیدند باور کنند حقشان پایمال شده

خیانت نمیکردند .. نه برای اینکه از زندگی راضی بودند

نه ...خیانت هم شهامت میخواست ... نسل تو از مادر هایمان همه چیز را گرفت

جایش النگو داد ...

مادرم از خدا میترسد ... از لقمه ی حرام میترسد ... از همه چیز میترسد

تو هم که خوب میدانی ترساندن بهترین ابزار کنترل است

دردم می آید ... این را هم بخوانی میگویی اغراق است

دردم می آید که به قول شما تمام زن های اطرافتان خرابند ...

و آنهایی هم که نیستند همه فامیل های خودتانند ....

مادرت اگر روزی جرات پیدا کرد ازش بپرس

از س.ک.س با پدر راضی بود ؟؟؟

بیچاره سرخ می شود ... و جوابش را ...

باور کن به خودش هم نمی دهد ...........

دردم می آید

از این همه بی کسی دردم می آید
مهم انسانیت است نه مرد بودن

رقیـــه 1391,09,13 ساعت 12:17

سلام من در رابطه با نوشته ای که خواهرم فاطمه نوشته بود میخواهم برداشت های خود را بگوییم :
من نمی خواهم نا آگاهانه مثل مادرانم باشم ، نمی خواهم کهنه پرست باشم، نمی خواهم تحقیر شوم، نمی خواهم از مردان کمتر باشم من از گفته هایت چنین برداشت کردم از منظورت فهمیدم که میگویی چرا مردان هر کاری که دلشان بخواهد می کنند و زنان آنگونه آزاد نیستند ؟ دوست داری زنان آنگونه زندگی کنند که میخواهند نه آنگونه که به آنها تحمیل کنند راستش اول خیلی تمایلی نداشتم چیزی بنویسم اما برخی از عباراتت وادارم کرد که پاسخی هر چند مختصر بنویسم : من می نویسم اما خودت پاسخ حرفهایت را از میان حرفهای من برچین ،‌این انصاف نیست که ما زنان همه چیز را برای خود برگزینیم این طرز فکر و گفتار درباره مردان انصاف نیست زیرا زن بودن به آن چیزی که تو گفتی ختم نمیشود مردان هیچ قانون و سنتی را برای ما زنان فراهم نکرده اند این خود ما زنان هستیم که به زن بودنمان اعتبار و بهاء یا پستی و ذلت می دهیم راستش من مانده ام در این گفته ها و دلنوشته ها به نظر من ساده تر از مرد در دنیا کسی نیست این را از روی صدق میگویم میدانی چرا زیرا مرد هم یک انسان است ، درست است که ظاهر ورزیده و تنومندی دارد اما دلش چه ؟ ساده تر از دل آنان دلی هست؟ من مرد شناس نیستم اما تا آنجایی که مردهای اطرافم را دیده و شناخته ام میگویم این چنین نیست ، یک سؤال چطور زنان به این عمل رضا هستند و زنانی وجود دارد که تن فروشی کار روزوشبشان شده است نگو از فقر، تنگدستی ، خیانت همسران و مشکلات روزگار تن به این عمل ناشایست می دهند پس باقی زنان چه من و امثال من که در برابر ناملایمات و پستی بلندی های زندگی زانو نزدیم چه حق ما در کجای هستی است حق آن زنی که به دلیل نبود رفاه و مادیات کلیه و اعضای بدن خود را می فروشد چه ؟ این تن فروشی نیست ؟ به راستی زن یعنی چه ؟ متأسفانه زنان و دختران جامعه را به فساد و ویرانی می کشند آنگاه سینه سپرمی کنند و میگویند مقصر مردانند پس تقصیر تو چیست مریم ، آسیه ، ساره ، سمیه ، خدیجه ، فاطمه و ... زن نبودند زن فقط زنان فاحشه که پایه های زندگانی ها را بر هم میشکنند و خود را به ریالی می فروشند آنانی که در لباس زن اما از جنس ابلیسند!!!! بخدا مردان هم انسانند آنها هم به قول خودت همانقدر از هوا حق دارند که ما استفاده می کنیم چرا زنان از زن بودن شکایت کنند چرا مردان شکایت این را نکنند که چرا من سحرگاه تا نیمه شب کار کنم جان بکنم و زحمت بکشم و تمامیه دسترنجم را به زن ، زندگی و بچه دهم چرا ؟ یعنی او نمی تواند با همان زنان فاحشه زندگیش را بگذراند البته اگر به قول شما مرد همان کسی است که شما می اندیشید او هم زندگی را دوست دارد برای زندگی و آینده اش هدف دارد طرز فکر شما مانند این می ماند که مردها حیواناتی بیش نیستند( البته از آقایان عذر میخواهم که رک و صریح گفتم ) که فقط خواسته اش همان یک چیز باشد این طرز فکر مختص زنانی است که هر روز به یک نفر تعلق دارد من از زن بودنم راضی هستم زیرا تا حدودی می دانم چگونه از این جنسیتم استفاده کنم زن بودن بزرگترین هدیه ای بوده و هست و خواهد بود که خداوند بر من عطا کرد و افتخار میکنم به بودنم مرد بودن سخت است وقتی مردی خسته از بیرون به خانه می آید انتظار توجه مهربانی و تشکر را دارد چیزی که زنان ما امروزه یادشان رفته و خیلی چیزهای دیگر ... آیا می دانید بیشترین خواسته مردان از زنان احترام ،‌تحسین ، توجه ،‌حمایت و ... است مردان اگر زنی را دوست بدارند به آن نیازی که شما راجع به آن حرف می زنید اهمیت میدهند پس مرد وقتی همسرش را دوست بدارد نیازش را به او میگوید و از خود او میخواهد آیا شما زنان از این حقی هم که مردان بر گردن زنا نشان دارند میخواهید محرومشان کنید ؟ اگر امکان دارد منصفانه تربه این موضوع بیاندیشید و اول آنها را کاملاً بشناسید آ نوقت درباره آنان انتقاد کنید من این را گفتم تا از زن بودن خود ناراحت نباشید و درباره مردان تجدید نظر کنید من خودم بارها شده که درباره مردان بد قضاوت کرده ام ولی صادقانه میگویم خیلی پشیمانم آخه آنان هم حق و حقوقاتی دارندخواهران من اینقدر خودخواه نباشید کمی منطقی بودن از ارزش ما نمی کاهد در پایان از تو تقاضا دارم در آنچه برایت نوشتم اندیشه کن و درباره ی این نکته بیشتر فکر کن که دنیا فانی است جوانی و جلوه های آن با سرعت می گذرد از مرد یا زن بودن چیزی باقی نمانده و آنچه باقی مانده صرفاً عمل آنان و چگونگی استفاده از نعمت ها و سلامتی است . جوانی ،‌زیبایی ، مرد یا زن بودن ، مورد توجه بودن سرآمد بودن و همه ی زیبایی های دنیا بسرعت میگذرد و فقط نمره ی هر کسی در مدرسه دنیا و بهره ی هر کسی از بازار دنیا در پرونده ای او باقی است . گفتم بازار یادم اومد که یک حدیث از امام حسن عسگری (ع)خودنم که می فرمایند : دنیا بازاری است که برخی در آن سود می برند و برخی زیان . آری این حقیقت قابل انکار نیست که دنیا بازاری است ، هر روز جمعی داخل این بازار و جمعی از آن خارج میشوند عده ای با سرمایه ی عمر بهترین کالاها را که علم و عمل و جلب رضایت پروردگار است از این بازار می خرند و با دست پر از آن خارج میشوند و عده ای سرمایه ها را از دست داده و سودی نبرده و با دست خالی از این بازار خارج میشوند زن به کسی میگویند که اراده اش را تقویت کند و بر نفسش تسلط یابد ، تثبیت ارزش و حرمت واقعی زن را افزون کند ، کمک به حفظ نظام خانواده و گرمی آن کند و مهمتر از همه دعای خیر خوبان را پشت سر داشته باشد
دخترها مثل سیب های روی درخت هستند. بهترین هایشان در بالاترین نقطه درخت قرار دارند. پسرها نمی خواهند
به بهترین ها برسند چون می ترسند سقوط کنند و زخمی بشوند، بنابراین به سیب های پوسیده روی زمین که خوب
نیستند اما به دست آوردنشان آسان است، اکتفا می کنند. سیب های بالای درخت فکر می کنند مشکل ازآنهاست
درحالی که آنها فوق العاده اند. آنها فقط باید منتظر آمدن پسری بمانند که آن قدر شجاع باشد که بتواند از درخت
بالابیاید

امیدوارم همگی دخترا مثل اون سیبای بالای درخت باشن راستی از نویسنده وبلاگ هم خیلی عذر میخوام که بعضی از این حرفا رو بی پرده گفتم امیدوارم تا حدودی درباره آقایون درست گفته باشم همگی خوش باشید

ندای باران 1391,09,13 ساعت 16:59

به به چی شد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد