سکوت سرشار از ناگفته هاست...

سکوت سرشار از ناگفته هاست...

سکـــــــــــــــــــــوت...
سکوت سرشار از ناگفته هاست...

سکوت سرشار از ناگفته هاست...

سکـــــــــــــــــــــوت...

.....................سکوت...

مولانا... 

 

تا کی گریزی از اجل در ارغوان و ارغنون
نک کش کشانت می برند انا الیه راجعون



 برکن قبا و پیرهن تسلیم شو اندر کفن
بیرون شو از باغ و چمن ساکن شو اندر خاک و خون

 ای کرده بر پاکان زنخ امروز بستندت زنخ
فرزند و اهل و خانه‌ات از خانه کردندت برون


 کو آن فضولی­های تو کو آن ملولی­های تو
کو آن نغولی­های تو در فعل و مکر ای ذوفنون

 این باغ من آن خان من این آن من آن آن من
ای هر منت هفتاد من اکنون کهی از تو فزون





زان سست بودن در وفا بیگانه بودن با خدا
زان ما جرا با انبیا کاین چون بود ای خواجه چون

امروز ضربت­ها خوری وز رفته حسرت­ها خوری
زان اعتقاد سرسری زان دین سست بی­سکون
هرگز شبی تا روز تو در توبه و در سوز تو
نابوده مهراندوز تو از خالق ریب­المنون
کو آن دم دولت زدن بر این و آن سبلت زدن
کو حمله­ها و مشت تو وان سرخ گشتن از جنون
کو صرفه و استیزه­ات بر نان و بر نان‌ریزه­ات
کو طوق و کو آویزه­ات ای در شکافی سرنگون
شد اسب و زین نقره­گین بر مرکب چوبین نشین
زین بر جنازه نه ببین دستان این دنیای دون
تا کی زنی بر خانه­ها تو قفل با دندانه­ها
تا چند چینی دانه­ها دام اجل کردت زبون
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد