سکوت سرشار از ناگفته هاست...

سکوت سرشار از ناگفته هاست...

سکـــــــــــــــــــــوت...
سکوت سرشار از ناگفته هاست...

سکوت سرشار از ناگفته هاست...

سکـــــــــــــــــــــوت...

سکوت...

من همون جـــــــزیره بودم
خاکـــــی و صمیمی و گرم
واسه عـشق بازی موجها
قامتم یـــه بستــــــر نـــرم


یه عزیـــــز دردونــــه اومــد
پیش چشم خیس موجها
یه نگیــــن ســـبزه خالـص
روی انـــــگشــــــتر دریـــــا


تا که یک روز تو رسیـــدی
تـــــوی قلبم پا گذاشتی!
غصـــــه های عاشقی رو
تو وجـــــودم جا گذاشتی


زیــــــر رگــــبار نـــــگاهت
دلم انــــــگار زیر و رو شد
برای داشــتن عشـــــقت
همـه جــــــونم آرزو شــد


تا نفس کشــــیدی انــگار
نفســـم برید تو سیــــنـه
ابر و بــــاد دریـــــا گفــتـن
حسه عاشـــــقی همینه


اومدی تــــــو سرنوشتم
بی بـــــهونه پا گذاشتی
امّا تا قــــــــــایقی اومـــد
از من و دلــــــم گذشتی


رفتی با قایق عشـــــقت
ســـــــوی روشــنی فردا
من و دل امّا نشتــستیـم
چشم به راهت لــب دریا


دیـــگه رو خاک وجــــــودم
نه گلی هست نه درختی
لحظه های بی تــو بــودن
میگذره امّا به ســـختـــی


دل تـــــنها و غریــــــــبـم
داره ایـــن گوشه میمیره
ولی حتّــــی وقته مـردن
باز ســــراغت رو مـیگیره


میرسه روزی که دیـــگـه
قعر دریا میشه خــــونـم
امّا تو دریای عشــــــقت
باز یه گوشه ای میمونم


.................................... 

بوی موهات زیر بارون
بوی گندم زار نمناک
بوی سبزه زار خیس
بوی خیس تن خاک


جاده های مهربونی
رگای آبی دستات
غم بارون غروب
ته چشمات تو صدات


قلب تو شهر گل یاس
دست تو بازار خوبی
اشک تو بارون روی
مرمر دیوار خوبی
ای گِل آلوده گُل من
ای تن آلوده دل پاک

دل تو قبله این دل
تن تو ارزونی خاک
تن تو ارزونی خاک
بوی موهات زیر بارون
بوی گندم زار نمناک
بوی شوره زار خیس
بوی خیس تن خاک


یاد بارون و تن تو
یاد بارون و تن خاک
بوی گُل تو شوره زار
بوی خیس تن خاک
همیشه صدای بارون
صدای پای تو بوده
هم دم تنهاییام
قصه های تو بوده


وقتی که بارون می باره
تو رو یاد من می یاره
یاد گلبرگای خیس
روی خاک شوره زاره
ای گل آلوده گل من  

........................................ 

ستاره هــــای ســربی
فانوسک های خاموش
من و هـــجـــوم گریــــه
از یاد تـــو فـــــرامـــوش


تو بال و پر گرفتی
به چیدن ستـــاره
دادی منو به خاک
این غربت دوبــاره


دقیقه های بی تو
پرنده های خستن
آیینه های خالـــی
دروازه های بستـه


اگه نرفتـــه بـــودی
جاده پــــر از تــرانه
کوچه پر ازغزل بود
به سوی تـــو روانه


اگـــه نـرفته بـــودی
گریه منـــو نمیـــبرد
پرنده پر نمیسوخت
آیـنه چین نمیخـورد


اگه نرفته بودی
و
اگه نرفته بودی


شبانه های بی تو
یعنـــی حضـور گریه
با مـــن نبــودن تــو
یعنی ووفــور گریـــه


از تـو به آینه گفـــــتم
از تو به شب رسیدم
نوشتــمت رو گلــبرگ
تو رو نفـــس کشیدم


از رفتن تــــو گفــتم
ستاره دربــدر شــد
شبنم به گریه افتاد
پروانه شعله ور شد


اگـــه نــرفـتـه بــودی
جـــاده پـــر از تـــرانه
کوچه پر از غـزل بـود
بــه ســوی تو روانــه


اگــه نرفـتـــه بـــودی
گریــه مـــنو نمیــبرد
پرنده پر نمیسوخـت
آینه چین نمیخـــورد


اگه نرفته بودی
و
اگه نرفته بودی


ستــاره های ســــربی
فانوسک های خاموش
مـــن و هـــجوم گـــریـه
از یــــاد تـــو فــــراموش
...
.......................................... 

نظرات 18 + ارسال نظر

حسین زمان (خواننده شادمهر عقیلی)
روشن تر از ستاره

روشن ترین آیینه ام ای بهترین ترانــــه ام ای تکیه گـــاه گریه ام گریه بی بهانه ام

ابریشم نوازشــی باران خوب قصه هــــا ای از تبار عـــاطفه دریای تلخ غصه ها

روشنتر از ستـاره ای در شام تــار بی کسی
گل میدهد در دست تـو شاخه سبز اطلسی

من ازعبورسبز تــو با بوی گل همــخانه ام با من بگو ازغصه ات بگذارسر بر شانـه ام

ای مـــادرم آیینه ام سر تا به پا میخواهمــت
درهرشکفتن هرخزان چون یک غزل میخوانمت

بانـوی خـوب شعر من ای بهترین المــاسها ای خنده های روشنت آواز خوب یـاسها

ای کوه ساکت و صبور ای گریه ات بغض زمین از پشت اشک آیینه باغ بهارم را ببیــن

ای مـــادرم آیینه ام سر تا به پا میخواهمــت
درهرشکفتن هرخزان چون یک غزل میخوانمت

سلام من بر کسی که منت میگذارد ومطالبمو دنبال میکند...
بابت همه نظرات اشعار و منتی که بر من نهادید ممنون...
درود بر شما خواهر یا برادر گرامی...
تا دیداری دیگر بدروووووووووود...

مسافر (خواننده شورانگیز)
خونمون مثل بهشته شهرما شهر دلیران
شهر ما شهر دلیران
ای مسافر ما همه خسته و دلشکسته از این سفریم
ما همه امید فردا رو داریم پر بزنیم
صدامون پیچیده تو شهرو خیابون
بهار از راه رسیده تو خونه هامون
بهار از راه رسیده تو خونه هامون
بهار از راه رسیده تو خونه هامون
ای مسافر ای مسافر
ای مسافر که هوای اومدن داری از ایران
اگه تنها بذاری خونه رو خونه میشه ویران
تو خیالت داری پرواز میکنی از توی زندان
خونمون مثل بهشته شهرما شهر دلیران
شهر ما شهر دلیران
ای مسافر ما همه خسته و دلشکسته از این سفریم
ما همه امید فردا رو داریم پر بزنیم
صدامون پیچیده تو شهرو خیابون
بهار از راه رسیده تو خونه هامون
بهار از راه رسیده تو خونه هامون
بهار از راه رسیده تو خونه هامون

ای مسافر ما همه خسته و دلشکسته از این سفریم
ما همه امید فردا رو داریم پر بزنیم
صدامون پیچیده تو شهرو خیابون
بهار از راه رسیده تو خونه هامون
بهار از راه رسیده تو خونه هامون
بهار از راه رسیده تو خونه هامون


© Unknown

مسافر (خواننده شادمهر عقیلی)
مسافر خسته من بار سفر رو بسته بود
تو خلوت آیینه‌ها به انتظار نشسته بود

می‌خواست که از اینجا بره اما نمی‌دونست کجا
دلش پر از گلایه بود ولی نمی‌دونست چرا

دفتر خاطراتشو ، رو طاقچه جا گذاشت و رفت
عکسای یادگاری‌شو ، برای ما گذاشت و رفت

دل که به جاده می‌سپرد کسی اونو صدا نکرد
نگاه عاشقونه‌ای برای اون دعا نکرد

حالا دیگه تو غربتش ستاره سر نمی‌زنه
تو لحظه‌های بی‌کسیش پرنده پر نمی‌زنه

حسین زمان:البوم شب دلتنگی:مسافر
تو کی بودی ای مسافر که منو در من شکستی
رفتی اما در دل من تو همیشه زنده هستی
تو کی بودی که به یادت باید آواره بمونم
پا به پای باد شبگرد برم و از تو بخونم

انتظار دیدن تو منو آروم نمی ذاره
مث بغضی که گلومو بسته اما نمی باره

چه نشستی که چشامو برق تنهایی ربوده
چشمه ای از سحر نداشتم اگه داشتم از تو بوده
چه نشستی که شکستم زیر بار غم غربت
خالی از نغمه شوقم ، پرم از قصه محنت

انتظار دیدن تو منو آروم نمی ذاره
مث بغضی که گلومو بسته اما نمی باره

گم شدم تو شهر ظلمت رده پایی تو شبا نیست
با صدای هق هق من کسی اینجا اشنا نیست
ای صدای اسمونی پرم از هر چه شنیدن
کاشکی میشد پر کشیدن به هوای با تو بودن

انتظار دیدن تو منو آروم نمی ذاره
مث بغضی که گلومو بسته اما نمی باره





حسین زمان:البوم شب دلتنگی:شب دلتنگی
قصه گوی خاطـــره قصه هاتو کی شــنید
بگو از پرنـــده ای که یه شب فردارودید
بگو از زمستونـــــی که می شـد غرق بهار
از طلوع عطر یاس توی دشـــت لاله زار
بگو از آییـنه هــــــا بگـو از اون همه یــاد
بگو از خنــده گل که دیگه رفته به بــــاد
از شب ستاره هـــــا از روزای انتظـــــــار
از لباس سـبز عشق از یه قلب بی قــــــرار
اون روزاکه کوچه ها پر بود از بـوی بهشت
تو بگو چراکســی قصــــه هاتو ننوشـــت
اون روزا دلهای مــا واسه کینه جا نداشت
دستای مهربونـــی گلهای خنده میـکاشت
اون روزا که عاطفـه زیر گنبـــــد کبـــود
مثل دست عاشقان این همه تنهــا نبـــــود
قصه گوی خـــاطره حرف بیــداری بگــو
قصه های گمشـده حتی تکـــراری بگــو
از شب شرجی و مـه قصه ســــاحل و موج
قصه سرخ سفـــــر قصــــه آبـی اوج
قصه از دریا بگـــــو قصه از ماهی بگـــــو
من شب دلتنگی ام هرچه می خواهـی بگو

حسین زمان:البوم شب دلتنگی:دست مهربون بارون
ای حضور سبز و ساده
نم نم بارون عاشق
تو بیا تا خلوت گل
روی سفره ی شقایق
ای مسافر بهاری
وقتی تو بر من می باری
تو با دست مهربونت
بر تنم مرهم می زاری


ای ترانه ی همیشه
لحظه ی شبنم و شیشه
ای طلوع گل لبخند
تو غروب سرد بیشه
وقتی تو بر من می باری
عشق و یاد من می یاری
یاد فریادهای جنگل
توی قلب شوره زاری

تو مثه یه شعر نابی
با خودت ترانه داری
یه سبد از خنده ی گل
با خودت سوغات میاری
قاصد عزیز نوری
تو حضور گل یاسی
تو یه راز سر به مهری
مثه حسی ناشناسی

تو بیا تا بوی شب بو
پر بگیره تو هوامون
عطر خوب خاک و بارون
بشینه تو کوچه ها مون
زیر رگبار غرورت
چه عزیزه پر کشیدن
پر زدن تو عطر نرگس

حسین زمان:البوم شب دلتنگی:معنی دست تو
مثل بارون پاک و زیباست
مثل یک خواب همه رویاست
خاطرات کودکیها پر عطر اطلسی هاست
مهربونی معنی دست تو بود
هستی از هست بود
پای سستم اون روزا همه پابست تو بود
حالا تکیه گاه تو عصای چوبی
برف پیری به تنت ای همه خوبی
ای که از تو روشنی از توطلوعم
پس به من بگو چرا خودت غروبی

هنوز از یادم نرفته عطر چادر نمازت
هنوزم تو گوشم اون صدای راز و نیازت
کنار بستر دردم تا سحر بیدار می موندی
شبای هذیون و تب و لرز
تو برام قصه می خوندی
قصه ی سیب طلائی
قصه ی مرغ حنائی
مادرم دلم گرفته قصه گو بگو کجائی
قصه ی سیب طلائی
قصه ی مرغ حنائی
مادرم دلم گرفته قصه گو بگو کجائی

حسین زمان:البوم شب دلتنگی:بغض گل
خدایا پر از یاد توام بشنو صدایم
غریب از هر رفیق آشنایم
ز داغ سروهای سبز و آزاد
شکسته بغض گل در گریه هایم

خدایا آتش عصیانم امشب
سرود روشن بارانم امشب
ز دریای غزل . بی خویش و خامش
پر از موجم دل طوفانم امشب

به عشق عاشقان خسته سوگند
به قلب شیشه ی بشکسته سوگند
به اشک سوگواران جدایی
به بغض در گلو بنشسته سوگند

خدایا طاقت تنهاییم ده
دلی بی کینه و دریاییم ده
دلی زخمی تر از داغ عزیزان
به رنگ لاله ی صحراییم ده

خدایا عمر گل عمر حباب است
اسیر خاک یا نقشی بر آب است
در این فرصت مرا با خویش مگذار

حسین زمان:البوم شب دلتنگی:پرنده
یکی بود یکی نبود یه پرنده خسته بود
مث تنهایی ماه تو خودش نشسته بود
تو چشاش سفره ی درد خالی از اطلسی بود
تو گلوش هر چی که بود رنگ دلواپسی بود

اون پرنده که صداش مث دریا آبی بود
تو گلوش بغض بهار شبای مهتابی بود
شبای ستاره ها شب روشن بهار
شبای خنده ی گل تو دشت سبزه زار

عاقبت پر زد و رفت اون پرنده پر کشید
از رو کوه یخ گذشت تا به شهر گل رسید
فارغ از هرچه که بود مرغ ما خسته نبود



حسین زمان:البوم شب دلتنگی:بوی تنهایی
بوی تنهایی
خالیه سفره زمین
دست سخاوت تو کو
زخمیه شونه های عشق
مرهم رحمت تو کو
سنگینه پلک لحظه ها
نبض زمین نمی زنه
قلب قناریای عشق
بی تو یقین نمی زنه
من از عبور جمعه ها
از بوی تنهایی پرم
زیر سفال سقف شب
ثانیه ها رو می شمرم
کجا تو موندگار شدی
که روز ما سیاه شده
دست دعای من دیگه
از آسمون جدا شده
یه شب میایی از سفر
باغ پر برگ و بر می شه
ستاره های شیشه ای
می شکنه و سحر می شه
مزرعه شرقیمونو
هجومی از ملخ زده
شعله خورشیدی بزن
تو قلبایی که یخ زده
اسب بهارو زین بکن
تا باغچمون جون بگیره
روی غبار جاده ها
شرشر بارون بگیره
خالیه سفره زمین
دست سخاوت تو کو
زخمیه شونه های عشق

نانی 1390,11,17 ساعت 16:23

عاشقی؟

اری عاشقم...
سلام نانی...
ممنون که میای وبلاگ خودت...
بازم بیا قدمت سر چشم...
عاشقم
عاشق عشق

khili khoshhali? 1390,11,23 ساعت 00:23

قاصدک،غم دارم،
غم آوارگی ودربدری،
غم تنهایی وخونین جگری،
قاصدک وای به من،همه ازخویش مرا می رانند
همه دیوانه ودیوانه ترم می خوانند
مادرمن غم هاست
مهدوگهواره من ماتم هاست
قاصدک دریابم!روح من عصیان زده وطوفانیست
آسمان نگهم بارانیست
قاصدک،غم دارم
غم به اندازه ی سنگینی عالم دارم
قاصدک،غم دارم
غم من صحراهاست
افق تیره ی اوناپیداست
قاصدک،دیگرازین پس منم وتنهایی...

قاصد دیگر ازین پس منم و تنهایی ...
ممنون از منتی که گذاشتین و اومدین...
اوه اوه ببخشید سلام ههههه
بای

متن آهنگ به نام من داریوش

ببین تمام من شدی اوج صدای من شدی

بت منی شکستمت وقتی خدای من شدی

ببین به یک نگاه تو تمام من خراب شد

چه کردی با سراب من که قطره قطره آب شد

به ماه بوسه می زنم به کوه تکیه می کنم

به من نگاه کن ببین به عشق تو چه می کنم

به ماه بوسه می زنم به کوه تکیه می کنم

به من نگاه کن ببین به عشق تو چه می کنم

منو به دست من بکش به نام من گناه کن

اگر من اشتباهتم همیشه اشتباه کن

نگو به من گناه تو به پای من حساب نیست

که از تو آرزوی من به جز همین عذاب نیست

هنوز می پرستمت هنوز ماه من تویی

هنوز مومنم ببین تنها گناه من تویی

به ماه بوسه می زنم به کوه تکیه می کنم

به من نگاه کن ببین به عشق تو چه می کنم

به ماه بوسه می زنم به کوه تکیه می کنم

به من نگاه کن ببین به عشق تو چه می کنم

متن آهنگ سراب رده پای تو داریوش

سراب رد پای تو کجای جاده پیدا شد

کجا دستاتو گم کردم که پایان من اینجا شد ؟

کجای قصه خوابیدی که من تو گریه بیدارم

که هر شب حرم دستاتو به آغوشم بدهکارم

تو با دلتنگیای من تو با این جاده همدستی

تظاهر کن ازم دوری تظاهر می کنم هستی

تو آهنگ سکوت تو به دنبال یه تسکینم

صدایی تو جهانم نیست فقط تصویر می بینم

یه حسی از تو در من هست که می دونم تو رو دارم

واسه برگشتنت هر شب درارو باز میذارم

سراب رد پای تو کجای جاده پیدا شد

کجا دستاتو گم کردم که پایان من اینجا شد ؟

کجای قصه خوابیدی که من تو گریه بیدارم

که هر شب حرم دستاتو به آغوشم بدهکارم

تو با دلتنگیای من تو با این جاده همدستی

تظاهر کن ازم دوری تظاهر می کنم هستی

متن آهنگ دنیای این روزای من داریوش

دنیای این روزای من هم قد تن پوشم شده

انقدر دورم از تو که دنیا فراموشم شده

دنیای این روزای من درگیر تنهاییم شده

تنها مدارا می کنیم دنیا عجب جایی شده

هر شب تو رویای خودم آغوشتو تن می کنم

آینده ی این خونه رو با شمع روشن می کنم

هر شب تو رویای خودم آغوشتو تن می کنم

آینده ی این خونه رو با شمع روشن می کنم

در حسرت فردای تو تقویممو پر می کنم

هر روز این تنهاییو فردا تصور می کنم

هم سنگ این روزای من حتی شبم تاریک نیست

اینجا به جز دوری تو چیزی به من نزدیک نیست

هر شب تو رویای خودم آغوشتو تن می کنم

آینده ی این خونه رو با شمع روشن می کنم

هر شب تو رویای خودم آغوشتو تن می کنم

آینده ی این خونه رو با شمع روشن می کنم

دنیای این روزای من همقد تن پوشم شده

انقدر دورم از تو که دنیا فراموشم شده

دنیای این روزای من درگیر تنهاییم شده

تنها مدارا می کنیم دنیا عجب جایی شده


متن آهنگ سلول بی مرز داریوش

غربت یه دیواره بین تو و دستام

یک فاجعست وقتی تنها تو رو می خوام

غربت یه تعبیره از خواب یک غفلت

تصویری از یک کوچ در آخرین قسمت

وقتی ازم دوری از سایه می ترسم

حتی من اینجا از همسایه می ترسم

غربت برای من مثل یه تعلیقه

یک راه طولانی روی لب تیغه

این حس آزادی اینجا نمیرزه

زندون بی دیوار سلول بی مرزه

این حس آزادی اینجا نمیرزه

زندون بی دیوار سلول بی مرزه

وقتی ازم دوری شب نقطه چین میشه

دیوار این خونه دیوار چین میشه

وقتی ازم دوری از زندگی سیرم

دنیا رو با قلبت اندازه می گیرم

این حس آزادی اینجا نمیرزه

زندون بی دیوار سلول بی مرزه

غربت یه دیواره بین تو و دستام

یک فاجعست وقتی تنها تو رو می خوام

غربت یه تعبیره از خواب یک غفلت

تصویری از یک کوچ در آخرین قسمت

وقتی ازم دوری از سایه می ترسم

حتی من اینجا از همسایه می ترسم

غربت برای من مثل یه تعلیقه

یک راه طولانی روی لب تیغه

این حس آزادی اینجا نمیرزه

زندون بی دیوار سلول بی مرزه

این حس آزادی اینجا نمیرزه

زندون بی دیوار سلول بی مرزه



آینه



رو می‌کنم به آینه رو به خودم داد می‌زنم
ببین چقدر حقیـــر شده اوج بلنـــــد بودنم
رو می‌کنم به آینه من جای آینه می‌شکنم
رو به خودم داد می‌زنم این آینه است یا که منم

من و ما کم شده‌ایم خسته از هم شده‌ایم
بنده خاک، خاک ناپاک خالی از معنای آدم شده‌ایم
رو می‌کنم به آینه رو به خودم داد می‌زنم
ببین چقدر حقیـــر شده اوج بلنـــــد بودنم

دنیا همون بوده و هست حقارت ما و منه
وگرنه پیش کائنات زمین مثل یه ارزنه
زمین بزرگ و باز نیست دنیای رمز و راز نیست
به هر طرف رو می‌کنم راه رهایی باز نیست

من و ما کم شده‌ایم خسته از هم شده‌ایم
بنده خاک، خاک ناپاک خالی از معنای آدم شده‌ایم

دنیا کوچیکتر از اونه که ما تصور می‌کنیم
فقط با یک عکس بزرگ چشمامون رو پر می‌کنیم
به روز ما چی اومده من و تو خیلی کم شدیم
پاییز چقدر سنگینی داشت که مثل ساقه خم شدیم

من و ما کم شده‌ایم خسته از هم شده‌ایم
بنده خاک، خاک ناپاک خالی از معنای آدم شده‌ایم
رو می‌کنم به آینه رو به خودم داد می‌زنم
ببین چقدر حقیـــر شده اوج بلنـــــد بودنم

رو می‌کنم به آینه من جای آینه می‌شکنم
رو به خودم داد می‌زنم این آینه است یا که منم
رو می‌کنم به آینــــــــه




نانی 1390,11,25 ساعت 15:30

سلام . عاشقه چه کسی هستید؟ خودتون چن سالتونه و عشقتون چند سالشه؟

سلام...
بی عشق هرگز...
حتما من سنم بیشتر ازونیه که من باهاش ازدواج میکنم...
البته هنوز نمیدونم کی با من همراه میشه اینده ولی امیدوارم اون کسی باشه که منم دوسش داشته باشم...
چقدر خصوصی میپرسین؟؟
شما؟...
مشکوک میزنیا....
بهرحال ممنون که اومدی
...................................

ز "مهتاب عشق" تا "مهر زندگی"

مهتاب یادآور عشق است و تکرار دلدادگی.

و مهر ، در پس مهتاب و نمایانگر گرمای زندگی.

"مهر و مهتاب" همان گرمای عشق در زندگی است و روایت آن تکراری است از تازه گی ها با نیم نگاهی متفاوت .

تو را نمی دانم اما ، اولین نگاه من به تو نه از سر مهر بود و نه در زیر ماهتاب .

ولی روزگار باره و بارها نگاه ما را در هم آمیخت تا به تو بیاندیشم و این بار از سر اندیشه و عشق تو را نگریستم هر چند که همگان این نگاه را خالی از فکر پنداشتند.

و من هنوز نمیدانم که ابتدا اندیشیدم و سپس عاشق شدم یا در پی عشق ، به فکر فرو رفتم .

امروز مرور می کنم آن روزها را . و یقین دارم بسیاری همچون من ، نیازمند این نگاه به زندگی هستند و شاید این تجربه ، آنان را به راهی که هموارتر است برساند...

سلام ولنتاین همه تون مبارک

سلام...
ولنتاین شمام مبارک...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد