او “مرد” است
دستانش از تو زبرتر و پهنتر است
صورتش ته ریشی دارد
قلبش به وسعت دریا
به جای گریه کردن به بالکن میرود و سیگار دود میکند…
او با همان دستان پهن و زبرش تو را نوازش میکند…
به او سخت نگیر… مرد را خراب نکن…
با همان صورت ناصاف و ناملایم تو را میبوسد و تو آرام میشوی…
آنقدر او را نامرد “نخوان”
زود دیر میشود… روزی سر مزارش میروی…
آنقدر پول و ماشین و ثروتش را “نسنج”
فقط به او “عشق بورز” تا زمین و زمان را برایت بدوزد
فقط با او “روراست” باش تا دنیا را به پایت بریزد...
............
سکوت...
واقعا قشنگ بود
همون دستا همون ریش ارامشه