ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 |
...............
الانه که پسرا حمله کنن!! ههههه
گروهی از دانشمندان پنج میمون را در قفسی زندانی کردند و در وسط قفس یک نردبان قرار دادند که یک موز بالای آن بود.
هر زمانی که میمونی بالای نردبان می رفت دانشمندان بر روی سایر میمونها آب سرد می پاشیدند.
پس از مدتی هر وقت میمونی بالای نردبان می رفت سایر میمونها او را کتک می زدند.
چندی بعد، دیگر هیچ میمونی علیرغم وسوسه ای که داشت جرات بالا رفتن از نردبان را به خود نمی داد.
دانشمندان تصمیم گرفتند یکی از میمونها را جایگزین کنند!
طبیعتاً اولین کاری که میمون جدید انجام داد این بود که بالای نردبان برود که بلافاصله توسط سایر میمونها مورد ضرب و شتم قرار گرفت.
پس از چند بار کتک خوردن ، میمون تازه وارد با اینکه نمی دانست چرا، اما یاد گرفت تا دیگر بالای نردبان نرود!
میمون دومی جایگزین گردید و همان اتفاق تکرار شد.
سومین میمون هم جایگزین شد و دوباره همان اتفاق تکرار گردید.
و به همین ترتیب چهارمین و پنجمین میمون نیز عوض شدند.
آن
چیزی که باقی مانده بود مجموعه ای متشکل از پنج میمون بود که با اینکه
هرگز بر روی آنها آب سردی پاشیده نشده بود اما میمونی که بالای نردبان
میرفت را کتک می زدند!
اگر
امکان داشت که از میمونها بپرسند که چرا میمونی که بالای نردبان می رود را
کتک می زنند مطمئناً جوابشان این خواهد بود که " من نمی دانم ، این
اتفاقی است که اطرافمان می افتد "
ین جواب چقدر آشناست!!!
تنها برای دو چیز نمی توان حدی تصور نمود :
جهان و حماقت بشر ! البته در خصوص مورد اول زیاد مطمئن نیستم !
" آلبرت انیشتین "
این همه هراسان بودن
عمریست
رکب خورده ی روزگاریم
اما
خوب من
این بار
هراس را ببر از یاد
که تو را
از یاد نخواهم برد ..
انگشتانم که لای ورقهای دیوان حافظ میرود
دست دلم میلرزد...
اما به خواجه میسپارم تا امیدرا از دلم نگیرد
دلم میخواهد همیشه بگوید..
.
یوسف گمگشته باز اید به کنعان غم مخور
هر کسی وارد زندگیتان می شود، خدا او را به دلیلی می فرستد. یا برای درس گرفتن از او، یا برای همیشه ماندن با او...
*پائولو کوئیلو*