سکوت سرشار از ناگفته هاست...

سکوت سرشار از ناگفته هاست...

سکـــــــــــــــــــــوت...
سکوت سرشار از ناگفته هاست...

سکوت سرشار از ناگفته هاست...

سکـــــــــــــــــــــوت...

فدای سرت...سکوت...

دلم شکست!

عیبی ندارد شکستنی است دیگر، می شکند!

اصلا فدای سرت، قضا و بلا بود از سرت دور شد...

اشکم بی امان می ریزد!

مهم نیست!

آب روشنی است!

خانه ات تا ابد روشن عشق من…

سکوت...

سلام دوستان... 

اومدم توی این پستم فقط ازتون تشکر کنم... 

تشکر از حر و تنهای بی دردومیلاد و سنگ صبور و زهرا و دلنوشته ها و خاطرات خانه و علی و...خلاصه همه و همه ی اون عزیزانی که منو تنها نزاشتن و بقول معروف رفیقای دنیای مجازی که موی یکیشونا با صدتا از رفیقای دنیای واقعی عوض نمیکنم... 

سلامتی همه ی دوستان مجازی که اگر چه بودنشون توی دنیای مجازیه ولی محبتشون واقعیت محض و حقیقت و حقیقت و حقیقت است...فدای قدم همتون...

سکوت...

سکوت...

شنیدم گفت پروانه به جمعی

سخن از درد خود در عشق جمعی

که من زاندم که بال و پر گرفتم

بخود این شمع را دلبر گرفتم

وز ان ساعت که او جانان من شد

وفا در راه اون پیمان من شد

قسم خوردم که تا من زنده هستم

همیشه این بت خود را پرستم

بجز رویش زدنیا دیده دوزم

بر این اتش بسازم تا بسوزم

کنون من پاس عهد خویش دارم

اگر جان خواهد از من می سپارم

ز بس نامش بود ورد زبانم

تو گویی شعله رسته در دهانم

چو بنشینم مکانم در بر اوست

چو گردم گردشم گرد سر اوست

ولی با اینهمه زیبایی او
دلم سوزد ز نابینایی او
ندارد چشم تا بیند پرم را

تن سوزان و چشمان ترم را

نمی بیند چومن میرقصم از ذوق

نمی بیند چو من میسوزم از شوق

من چونکه شمع پیشم نشیند

دلم خواهد که رویم را ببیند

دلم خواهد که حالم را ببیند

سرورم را ملالم را ببیند

یکی گفتش که ای پروانه ی مست

در این درد گران حق با تو بودست

بود اما نهان یک نکته اینجا

که گردد خاطرت از ان شکیبا

زبینایی بلی شمع است بی بخشش

ولی پرتو به بینایان کند پخش

ندارد دیده اما دیده داران

جهان بینند در نورش هزاران

دراین دنیا میان مردم پست

فراوان دیده دارد کور دل هست

تو ان شمعی که در دل دیده داری

هنرهای بسی ارزنده داری

چو طبعت پرتو افشان مثل ماه است

تو را گر کور گویند اشتباه است
.........شاعر:ن